حوصله

تاریخ هر چه باشد پند آموز است…شاید تاریخ یک زندگی پندآموز تر هم باشد…البته دیدگاه من در طول زمان، همیشه با خود مسائلی به همراه داشت…به اعتقاد خودم در ابتدای این راه، خودم را پر از اینرسی می دانستم…این که ازآدم قبلی تکان نخورم، حال و حوصله یک آدم جدید شدن را هم نداشتم. ولی پیشامد ها به من یاد داده زمان می تواند حسابی کش بیاید و یا برعکس به سرعت بگذرد ابتدای امر آدم فکر می کنه برای آدم های با تجربه زمان کش می آید و البته همه چیز را صحنه آهسته می بینند، و فرصت بیشتری برای اظهار نظر دارند و بهتر روزگار را می گذارنند. بعد ها با پیشامد های مختلف فهمیدم اگر پای تحمل(tolerance؟) باشد آنگاه می توان یک کاری کرد که زمان به سرعت گذر کند.  برآیند نیروهایی که زندگی را شکل می دهد هم می تواند مثبت باشد و هم می تواند منفی باشد. ولی ایمان چه؟ ایمان چه نقش دارد؟ ایمان است که ما را از میان طوفان(storm) زندگی پیش می برد، دانایی وقتی به سراغ سینه فرد خردمند می آید و در او مستقر می شود که ایمان(faith) فرد در نقاط دشوار زندگی محک بخورد.

ایمان با استقامت می تواند مترادف باشد…خوب این هم برای خودش نظری است. البته بدیهی است ایمان با ساده لوحی و امید خیالی به آینده متفاوت است اما چطور تفاوت بین ایمان و توهم و دلخوشی بی مورد و ناقص را بعضی نمی فهمند…

بهتر است به سراغ “دیگری” برویم. ایمان در زندگی نیاز نوعی ذخیره دارد. یک تجربه زندگی شما باید به گونهای باشد که گره خورده به مساله “دیگران” و یاری رساندن به آنها باشد. برای داشتن ایمان راسخ لازم است ابتدا حوادث قبلی زندگی خود را..آری …تاریخ زندگی خودتان را به خوبی حلاجی کرده باشید…ایمان تکیه ویژه ای به صبر دارد.

تصور ایمان بدون کنش های عقلانی در طول دوره های قبلی زندگی امکان پذیر نمی باشد. ایمان بدون انباشت خاطراتی که حکایت از تصمیم عقلانی دارند در ذهن، ما را به بیراهه می برد. البته قرار نیست که حسابی فیلسوف باشیم تا این قضیه را بفهمیم

می توانیم یک فرد معمولی باشیم به گونه ای که بتوانیم کنش های عقلانی خود را نسبت به دیگران به یاد اوریم ان وقت یک عاطفه ما را فرا می گیرد…عطر عقل در سر ما پراکده می شود و ایمان خود را حفظ می کنیم.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *