سرنوشت

سرنوشت:

  1. در فکر به سرنوشت، جمع بندی انسان از گذشته برایش مهم می شود. نسبت او با معنویت هم مهم می گردد. گاهی لحظاتی کوتاه را که در خیابان قدم زده است و به چیزهای مهم  در زندگی اش به آنها فکر کرده است، به یاد می آورد و تلاش می کند تا این نوع خاطرات را به خوبی بررسی کند. شاید در رویارویی با سرنوشت این مساله مهم باشد که :

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

خرسندی حتی در لحظات دشوار هم می تواند تسلی بخش باشد. انسان هنگام مطالعه سرنوشتش باید به دنبال آیینه ای باشد. باید خود را برانداز کند. عمر از همان لحظه که تفکر را چاشنی تصمیمات می کنیم گویی دراز تر می شود، انگار دیگر نبض زمان در دستان ما خواهد بود.

۲- سخن حق را نباید کنار گذشت و نقد زندگیمان را اگر منصفانه است به رغم دشواری باید بپذیریم. در این میان هنر چیزهای دارد که می تواند ما را در مورد بررسی سرنوشتمان در این جهان یاری دهد. اصلا تفکر به سرنوشت باید با بررسی آثار هنری همراه باشد. ادبیات هم می تواند با پندهایش به کمک ما بیاید. کتاب های ادبی، چه کلاسیک و چه مدرن، مشحون از سخنانی هستند از جنس حق گویی. باید پند گرفت. رمان را در نظر بگیرید. مثلا در آثار داستایوفسکی ما با این مقوله روبرو هستیم که نویسنده می خواهد با ما گپی بزند و دریابد که آیا با نحوه قضایا در این جهان با او موافق هستیم یا نه. تمام شخصیت های داستان ها به خوبی این کار را از ما می خواهند. مطالعه داستایوفسکی روی پروژه بررسی غرور، طمع، فقر، نیهیلیسم و… همگی به این صورت است که سعی می کند تمام زوایای روان شناختی یک انسان را خوب نشان بدهد.

خود وی هم گاهی همچون ما سرگردان و پریشان می شود. او هم سعی می کند تا معنای بعضی قضایا را در این جهان دریابد و از طریق رمان پژوهش کند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *