ماهیت بازاریابی

بســياری از مــردم در تعريف بازاريابی آن را پيشــبرد فروش و تبليغــات میدانند. آن ها اســتدلال میکنند که شــرکتها همواره به دنبال فروش چيزی به مشتريان هستند. اما درواقع، حتی اگر هدف نهايی فروش باشد، وظايف ديگری نيز وجود دارند که موجب تحقق و توســعة فروش می شــوند. البته اين بدين معنا نيست که فروش و تلاشهای پيشبردی فاقد اهميت و اعتبار هستند، بلکه مقصود آن است که اين دو بخش وظايف بازاريابی را تشکيل می دهند. بازاريابی به عنوان فرايندی مديريتیـ اجتماعی تعريف میشود که افراد و گروههای اجتماعی از طريق توليد و مبادلة کالا به تأمين نيازها و خواســته های خود اقدام میکنند چنين است که وقتی شما درمیيابيد فروش فقط جز ء کوچکی از مجموعة عظيم بازاريابی اســت، بسيار حيرت زده میشــويد. پس فروش يکی از چندين و نه مهمترين وظايف بازاريابی به شمار میرود و اگر بازارياب در تشخيص نيازهای مشتری، توليد کالای مطلوب، قيمتگذاری، توزيع و تبلیغات  پيشــبردی حاصل کند، آن هنگام کالا به سهولت به فروش خواهد رسيد (میرک زاده،(۱۳۹۰)

انجمن بازاریابی امریکا، بازاریابی را ” فرایند برنامه ریزی، به واقعیت تبدیل کردن ایده، قیمت گذاری و توزیع کالاها و خدمات یا ایده ها می داند بدین طریق  تبادل بین سازمان و فرد واقعی می شود. هنر  و علم بازاریابی این است که شرایط مناسب را که برای تامین و تقاضا باید باشد، خلق کند. فعالیت اصلی بازاریابی هم محصول و هم خدمت تمرکز روی بازار هدف می باشد.(اعوانی و نظری، ۲۰۱۲)

گرونروس(۲۰۰۶) بیان می دارد که تعریف  باید گسترده و ژنریک باشد  تا گستره وسیعی از محصول ها و زمینه ها را در بر گیرد. (مانند بازاریابی بر مبنای تراکنش و یا بازاریابی رابطه ای) او معتقد است که “تعریف بازاریابی می تواند نسبتا انتزاعی باشد بدون آن که قدرت خود را به عنوان راهنمای تدریس بازاریابی و کنش آن از دست بدهد.

دراکر

پیتر دراکر: هدف بازاریابی،زاتد کردن فروش است.

  • بسیاری از مردم فکر می کنند بازاریابی فقط فروش و تبلیغات است ولی در اصل بازاریابی به معنای تامین رضایت مشتری می باشد. به قول پیتر دراکر هدف بازاریابی حذف فروشندگی است. در واقع فروشندگی و تبلیغات فقط بخشی از « مجموعه ی گسترده عناصر بازاریابی است. بازاریابی در مفهومی کلی تر فرآیندی مدیریتی و اجتماعی است که به واسطه آن افراد  و سازمان ها  از طریق ایجاد و مبادله فایده با یکدیگر، نیازها و خواسته های خود را تامین می کنند.(کاتلر، اصول بازاریابی)

marketing defintion

در تعریفی، بازاریابی همان کسب رضایت مشتری به ازاء سود است

از منظر برای مدیران بازاریابی، تعاریف چند رشته ای و تفسیر ها توسعه بازاریابی را در درون سازمان ها پیچیده می سازد و باعث می شود که این رشته دچار رکود شود . (دیویدسون، ۲۰۰۹، مک دونالد ۲۰۰۹) . این مساله  می تواند به رکود کارکرد هایی که مدیر بازاریابی در درون سازمان ها دارد ربط داشته باشد (مک دونالد ۲۰۰۹) ورهوف و لیفلانگ (۲۰۰۹)  پیشنهاد می کنند که بازاریابی اهمیت استراتژیک خود را در درون سازمان ها از دست داده است به این خاطر که توسعه بازاریابی توسط مدیر بازاریابی از دیدگاه تاکتیکی(مدیریت محصول، قیمت گذاری، ترفیع و توزیع) صورت می پذیرد و نه  از دیدگاه استراتژیک (تحلیل بازاریابی، انتخاب بازار هدف، استراتژی های موقعیت یابی برند برای آفرینش ارزش برا ی مشتریان)

منبع:

میرک زاده علی اصغر(۱۳۹۰). بازاریابی اجتماعی فصلی نوین در سیاست های بازاریابی. رشد آموزش علوم اجتماعی تابستان ۱۳۹۰ شماره ۵۱

Farzad Eavani and Kamran Nazari(2012) Marketing mix: a critical review of the concept Elixir Marketing Mgmt. 49

Davidson, H. (2009). How marketing has lost the plot. Market
Leader
, 44, 24-29

Grönroos, C. (2006). On defining marketing: Finding a new roadmap for marketing. Marketing Theory, 6(4), 395-417

McDonald, M. (2009). The future of marketing: Brightest star in the firmament, or a fading meteor? Some hypotheses and a research agenda. Journal of Marketing Management, 25(5/6),
۴۳۱-۴۵۰

Verhoef, P. C., & Leeflang, P. S. (2009). Understanding the marketing departments influence within the firm. Journal of Marketing, 73(2), 14-37.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *