المنصور محمد ابن ابی عامر فعالیت خود را از علم و درس آغاز کرد، ولی بزودی لیاقت او در کارهای اداری و سیاسی آشکار شد و مقامات و مناصب درباری را یک یک طی کرد و در هر کار که بر عهده گرفت کفایت و لیاقت و دوراندیشی خود بروز داد. چون الحکم المستنصر از میان برخاست و پسر خردسالش هشام بر تخت خلافت جلوس کرد مطامع ابن ابی عامر نیز شکل گرفت و به سرعت به سوی هدف عالی که در نظر گرفته بود گام برداشت. نخست با غلامان صقلابی درفتاد و سپس با حاجب جعفر و از آن پس نتوانست هیچ نیرویی را سد راه خود ببیند مگر آنکه فروکودش و از میانش بردارد. چون زمان همه کارها را به دست گرفت در کسوت حاکم مطلق آشکار شد…منصور از آغاز کار دریافته بود که برا ی تحقق صلح و امنیت در اندلس و بر جای خود نشاندن ممالک مسیحی، یعنی سرسخت ترین دشمنانش، باید از یک نیروی عظیم نظام برخوردار باشد.
…المنصور محمد بن ابی عامر همواره بر خود می بالید که از خاندانی کم مایه برخاسته و به آن مقام رفیع دست یافته است.
…در باب روابط دیپلماسی المنصور محمد بن ابی عامر می گوییم که او را آن چنان روابطی که درخور ذکر باشد با دول دیگر نبود و بر خلاف ایام عبدالرحمن الناصر و حکم المستنصر هیات های سیاسی و سفیران نزد او نمی آمدند، زیرا دوران فرمانروایی او دوران جنگ های مداوم میان اندلس و اسپانیای مسیحی بود و هیچگاه میان دو طرف مصالحه و صلح طولانی برقرار نشد.
عنان، محمد عبدالله. تاریخ حکومت اسلامی در اندلس. جلد اول . نشر کیهان. صص ۵۷۲-۵۷۴ و ۵۷۸