خلافت عباسی امارت اموی قرطبه را در سیادت خود می شمردف بنابراین ناخوش نداشت که در زیر ضربات فتنه ها و مشکلات داخلی قرار می گیرد یا همیشه در نبرد با دشمنان داخلی و خارجی اش باشد. پس خلافت عباسی سیاست فرنگان را در این هدفی که در پیش داشتند و ان بر افگندن حکومت قرطبه بود تایید می کردند زیرا کاری بود که به ناتوان ساختن یا اگر می توانست به برانداختن ان منجر می شد. دولت عباسی اگر خود نمی توانست مستقیما در براندازی شرکت جوید اقلا می توانست ان را تایید کند. بعید نمی نماید که خلیفه عباسی که قبر مقدس مسیح در خاک او بود و می خواست بر میلیون ها مسیحی که در قلمرو او بودند حکومت کند در پی یافتن وسایلی برای تفاهم با امپراطور فرنگان که حامی مسیحیت بود، بوده باشد و خاندان شاهی فرنگان نیز با حمله و هجوم به قلمرو حکومت قرطبه وسیله ای یابد تا خلیفه یا رعایای مسیحی خود در رفق و مدارا رفتار کند.
عنان، محمد عبدالله (۱۳۸۰) تاریخ دولت اسلامی در اندلس . ترجمه عبدالمحمد آیتی. نشر کیهان. جلد اول. صص ۲۵۰-۲۵۱