به افق قسم
همین دغل بازی های آخر شبی هم کافی است
که بدانی نگرانم
که نیستی
یعنی هستی
بی ما که نمی شوی
بی ما که نمی شویم
به رنگ
معنای کلمات دور قسم
که خورشید بوییده بود جام را
و این که گفتی
بی ما هستی تا ابد!
در یک مهمانی در کهکشانی دور؟!
نه بابا
همین دو کوچه پایین تر
با دشمنی؟!
خوش بین باشم؟!
با افراد سهل اتگاری؟!
قبول
چه می شود کرد
رجز را باید جدی گرفت
قبل از آنکه
بین ما برای همیشه همه چیز گسسته شود
“ترمیم ”
این واژه آخری بود
که حدول توهم می پسندید