احوال شاعران در روزگار صفوی
نخستین تشویق ها و ترغیب هایی که از طرف اکثر شاهان و رجال عهد، از هر جانب، خاصه در شبه قاره هند نسبت به سخنوران می شد، آن بود که هر که طبعی داشت، به شاعری پرداخت و در این راه تمرین کرد و در انجمن های شاعران و محفلهای آنان حضور یافت تا نامی برآورد و به مرکز های قدرت و ثروت راه یابد، و این امر سبب فزونی شاعران در عهد مورد مطالعه ما گردید که از میان آنان عده کثیری صاحب دیوان شدند.
این شاعران فراوان، همگی درس خوانده یا از خاندان های دانش و ادب نبودند، عده ای از آنان را می شناسیم که به رسم دوران تیموری از میان پیشه وران بر می خاستند، خواه آنکه از پیشه خود باز داشته و تنها به شاعری پرداخته باشند. خواه در همان شغل و کار نخستین باقی مانده باشند. از میان این طبقه، گاه، شاعران نامداری مانند خواجه حسین ثنایی و خواجه شاپور تهرانی پدید می آمدند. اما بدیهی است که همگی را توانایی ارتقا به چنین مقام ها و مرتبه های بلند نبود.
اما آنانکه شاعری، شغل و پیشه اشان بود، بی زحمت و تعب تحصیل و تمرین به مقام بلند خود نمی رسیدند و مقبول خاص و عام نمی شدند. گاهی این تحصیل و تمرین در یک خاندان به تمامی انجام می شد. مثلا پسران ملا شمسا یعنی منصف و مقیما و شریفا همگی شاعر بودند و عظیما و مقیما و کریما پسران ملاقیدی، شعر را از پدر آموختند و میر سنجر کاشانی زیر دست پدرش میرحیدری معمایی ترتیب شد.(صفا،۱۳۸۲، صص ۲۳۱-۲۳۲ )
صفا، ذبیح الله.(۱۳۸۲). تاریخ ادبیات ایران. (تلخیص از محمد ترابی). جلد چهارم. انتشارات فردوس.