حکمت عملی با مورد انسانی یا امری که در خور سنجش و تصمیم اند، ارتباط دارد، زیرا ما فرزانه و حکیم عملی به کسی می گوییم که کار اساسی وی تصمیم گرفتن خوب و سنجیدن صحیح است اما هرگز درباره اموری که نمی توانند جز آن چه هستند باشند(ضروریات)، به سنجش و تصمیم نمی پردازند و نه ممکناتی که دارای غایت قابل حصولی خارج از نفع باشند.
بهترین سنجش کننده و تصمیم گیرنده به مفهوم مطلق کسی است که سعی و مجادله می کند که به بهترین “خیرات” که قابل حصول برای انسان باشند، دست یابد و این مجاهده را از طیق استدلال انجام می دهد.
موضوع حکمت عملی به تنهایی کلیات نیست، بلکه شناخت امور جزیی هم باید ملحوظ گردد. زیرا حکمت عملی با عمل سر و کار دارد و عمل با امور جزئی و منفرد مرتبط است. بدین سبب بعضی از مردمان جاهل بیشتر از مردمان عالم متصف به اهل عمل هستند و این حکم مخصوصا درباره مردمان مجرب صادق است.
ارسطا طالیس.(۱۳۸۱).اخلاق نیکوماخس. ارسطاطالیس. ترجمه ابوالقاسم پورحسینی. جلد دوم. ص ۲۵