اظهارات اسی…

همیشه هر چند وقت یکبار، یه خبری از خودت به بعضی ها بده…حالا فرقی نمی کنه کی…وگرنه وقتی می بیننت، خوب تو چشمات زل می زنند. چشمایی که پر از اشکه…و نمی خوای سرازیر بشن. بعضی ها که بیشتر و بهتر تو را می شناسن…و به تو آرامش واقعی رو میدن…

********

گمان زدن در مورد آینده در یک بعد از ظهر می تواند سر از جاهای جالبی در بیاورد. اما موضوع این بحث، گمان زدن در مورد شناخت از آینده و زندگی است. در واقع گمان زدن در مورد این که چقدر می توانید که شناخت خود را از موقعیتتان در زندگی بهبود ببخشید، خوب می دانید که گمانه زنی در مورد شناخت، نیاز به شناخت عنصر تردید را هم دارد. تردید از عناصر اصلی یک شناخت اصیل است. اینقدر می توان در مورد حدس و گمان ها در مورد موقعیتمان در زندگی جلو برویم تا خوب تردید کنیم که  اصلا دستگاه شناخت ما، صحیح عمل می کند یا نه. به محض این که تردید شروع می شود دنبال یک تکیه گاه و ثقل هستیم، یعنی اصلا دنبال یک ریزه دلخوشی هم شده هستیم تا لااقل به دام تردید اضطراب آور نیفتیم. دلخوشی پایدار وقتی در دل استقرار پیدا می کند که دیده می شود که فرد امید تا مقبول این جهان باشد. مقبول این جهان بودن، با شناخت “رنج های دیگران” به دست می آید. نه اینکه کسی بخواهد صرفا فقط تقاضاهای خود را از دیگران بخواهد. این طوری زود تر همه آدم های زیرک از ما دور می شوند چون زودی خبردار می شوند که ما کی هستیم. 

ادب اگر داشته باشیم، باز مقداری این اضطراب تردید در مورد مقبول بودن در این جهان، کم می شود. تازه ادب، آداب دارد. نه این که با روشی نامتناسب علاقه خود را به حرمت دیگران ابراز کنیم.

ضمنا اگر این خود-ارزیابی را داشته باشیم و متانت را  حفظ کنیم آن وقت همه چیز برای ما روشن تر می شود. ما روشن-بین می شویم. آگاه می شویم.

یک نکته دیگر هم باید اضافه کنیم: دنبال موقعیت خودتان در این جهان هستید، خب، معلوم است دیگر حق گو باشید. وگرنه با سکوت در درازمدت که هیچ همان دفعه اول دچار مشکل ارتباطانی با بقیه مردم می شوید. چون می فهمند که خیلی پایه همراهی و پشتیبانی نیستید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *