طبق زیست شناس وینی، لودویگ فون برتالنفی، سیستم های باز با این ایده آغاز می شوند که کل یک سیستم چیزی بیش از مجموع اجزاست. بهینه نبودن که مسئله دایمی کیفیت و پروژه های مهندسی مجدد است، در واقع چیزی جز تعریف مرز نیست. حوزه علاقه خود را به دقت تعریف کنید و سعی کنید مزایایی برای ان پیدا کنید. مثلا وظیفه بازاریابی یا اهداف درآمدی امسال به تهدیدی رقابتی پاسخ می دهد. فون برتالانفی تصریح می کند که سازمان انسانی، ماشنی نیست و نباید به این صورت دیده شود. سازماتن انسانی شکل زنده ای مثل سلول یا موجود زنده دارد. از دید نظریه پرداز سیستم های باز، سازمان چیزی است که ورودی را تغییر می دهد. ورودی چیزی است که سیستم می خورد، نفس می کشد، احساس می کند، جذب می کند و می گیرد. این ورودی ها کل را تغییر می دهندو برای تغییر یک سیستم باز باید یاد بگیرید ورودیها و ارتباط سیستم با محیط را بشناسید و بر آنها نفوذ داشته باشید. محققان سیستم باز به دنبال استراتژی های ناخودآگاهی هستند که سیستم با کمک آنها خودش را حفظ کند. (سنگه، ۱۳۹۰، ص ۱۸۵)
سنگه، پیتر.(۱۳۹۳). رقص تغییر. ترجمه حسین اکبری و مسعود سلطانی. انتشارات آریاناقلم.