بی سرگیجه و بی تلاطم باید گفت که وقتی چند نگاه در ذهن تو انباشته می شوند، خب ممکن است در گلوی آدم هم گیر کند. توان خود را در طول روز برای تحلیل این نگاه ها خرج کردن، باعث می شود تا به مرور زمان، اندوه همه کالبد آدمی را بگیرد. خودت می مانی و خودت و جدی ات هم نمی گیرند، چون در واقع تکلیف خودت با خودت معلوم نیست چه برسد به دیگران.
با این حال سر کردن در تنهایی با تجزیه و تحلیل و رویا پردازی با نگاه های شخصی خاص می تواند این فرصت را به فرد بگیرد که قدری نیرو را در درون خود حس کند این چنین است که فرد آماده می شود تا کارهای هر روز را بهتر انجام دهد، احساس مطبوعی که با خرناسه تنفس آدمی در هنگام فکر کردن به چند نگاه انباشته همراه می شود می تواند فرصتی باشد تا آدمی فدری راحت تر نفس بکشد. آزاد باشد و بتواند برای آینده بهتر برنامه ریزی کند. اما این امر موقتی است. کم کم از ادمی چیزی کم می شود. وزن انسان در جامعه افت می کند.
همین مسائل در روز که فرد را برای لحظات پرانرژی آماده می کند در درازمدت می تواند اثر بدی داشته باشد.