اشتباه فهمیدن بعضی مفاهیم فلسفی و مطالعه نداشتن در مورد سایر منابع یک مکتب ممکن است، باعث شود تا مباحث به صورت اشتباه مطرح شوند.. نداشتن تجربه شخصی در مورد بعضی مفاهیم و دور بودن از عینیات زندگی و واقعیت های جامعه باعث می شود تا درک عمیقی در مورد بعضی سائل فلسفی صورت نپذیرد. این اتفاق برای من نیز افتاده است و در این وبلاگ نیز تلاش برای مطرح کردن بعضی مفاهیم فلسفی با اشتباهاتی نیز همراه بوده است. عدم وجود درک دقیق از یک مفهوم فلسفی، می تواند نتیجه گیری های اشتباه نیز به همراه داشته باشد. در نتیجه عدم توانایی برای ترکیب کردن عناصر یک مکتب فلسفی باعث می شود تا اشتباهاتی در متن های ارائه شده وجود داشته باشد. این مساله، به این بر می گردد که فردی مثل من که توانایی ترکیب مطالب فلسفی را نداشته باشد، نمی تواند از عهده بیان مطالب فلسفی براید. در نتیجه عدم شناخت از جامعه باعث می شود تا مطالب را به صورت سطحی بیان کند. بیان سطحی مطالب می تواند باعث اشتباهاتی در ذهن من شود. یعنی نتیجه گیری های فلسفی دچار اشتباه شوند. بیان مطالب مکاتب فلسفی، در مورد انسان و وجود وی، باعث می شوند تا قدری مباحث مطرح شده توسط یک فرد، دشوار به نظر برسد. همین مساله که ما گاهی به دنبال بالا بردن کیفیت نوشته های خود با بهره گیری از مطالب فلسفی هستیم، ممکن است باعث شود تا ما دچار مشکلاتی در بیان مطالب فلسفی شده و اشتباه بنویسم.
همچنین ممکن است افرادی که مطالب را می خوانند مسائل را به خود بگیرند و برای خود برداشتی داشته باشد که برای آنها ناامید کننده باشد، در نتیجه باید اشتباهات را پذیرفت. بیان مطالبی در مورد یک مکتب فلسفی، می تواند بعضی از مخاطبان را دچار مشکل کند و ذهن انها را مغشوش نماید. همین مساله باعث می شود تا فرد حتی از مطلبی که شما نوشته اید، دلگیر شود. از این جهت اگر مطلبی در سایت نوشت شده بود و به دلیل دانش اندک فلسفی، باعث شد تا ذهن بعضی مغشوش شود، از آنها غذرخواهی می کنم و پوزش می طلبم.
نداشتن طرحی برای نوشتن مطالب فلسفی، باعث می شود تا به صورت پراکنده از مطالب فلسفی استفاده شود که گاهی این مطالب فلسفی به متن نوشته شده در بخش ماقبل این مطلب، چندان رابطه ای نداشته است. همین مساله نیز باعث سردرگمی می شود.
از طرفی بیان اعتقاد به یک مکتب فلسفی، می تواند تلاش برای هواداری از یک مکتب فلسفی را نشان دهد، در عمل، هواداری از یک مکتب فلسفی، باعث می شود تا نوع بیان متعصبانه از یک مکتب فلسفی، آزردگی خاطر دیگران شود و کسانی که اعتقاد به این مکتب فلسفی ندارند، دچار مشکل در بیان مطالب خود در رابطه با علایق خود به یک مکتب دیگر، یا مکتب مخالف شوند.
بیان مطالب فلسفی به صورت هوادارانه از یک مکتب فلسفی، باعث هراس در هواداران مکتب فلسفه مخالف و یا فلسفه های دیگر شود، در نتیجه فضای آزاد برای بحث از بین می رود، هراس از خرده گیری در افراد دیگر به وجود می آید و نمی توان افراد را در بیان اعتقاداتشان یاری کرد زیرا از دست انداخته شدن می ترسند. فضای هواداری از یک مکتب فلسفی باید معتدل باشد تا بتوان برای گفت و گو، فصایی مناسب را فراهم کرد.
وقتی زمان بندی در طول روزهای زندگی، به صورتی باشد که نتوان به مطالب فلسفی به صورت عمیق پرداخت، باعث می شود تا فضای نامناسبی در ذهن به وجود آید و مطالب به گونه ای پراکنده در ذهن روی هم انباشته شود و با دانشی سطحی نسبت به مفاهیم و مکاتب فلسفی، مطالب نوشته شوند. روزهای زندگی که همراه با مسائل روزمره خود می باشند، باعث می شوند تا به مرور زمان، مطالب فلسفی، به صورت سطحی درک شوند و نتوان به عمق مطالب دست یافت. گاهی مطالب برای شما آسان به نظر می رسد، با این حال، همین مطالب فلسفی نیز عمق خود را دارد و باید آنها را به صورتی در نظر گرفت که بتوان عمیق برای آنها برنامه ریزی کرد.
نمی توان از این مطلب گذشت که بحث های فلسفی، دارای عمق خاصی هستند و با زمان اندکی که برای آنها گذاشته شده اند، توانایی انجام کاری با انها نبود. زندگی روزمره، باعث می شد تا مکاتب فلسفی به صورت عمیق درک نشوند و نتوان روی مطالعه آنها نیز تمرکز نمود. دانش اندک فلسفی وقتی با رویا و خیال همراهی می شود و نوعی تعصب نیز در دفاع از آنها همراه باشد، باعث می شود تا متن هایی نوشته شوند که مسائل را دشوار جلوه دهند و یا برای محترم تر شدن یک متن از یک قطعه فلسفی استفاده شود، تا سطح آن بالاتر برود. در نتیجه بسیاری از مطالبی که نوشته ام نتوانسته است عمق داشته باشد، بنابراین اگر در آنها، با هواداری از مکتب خاصی، متعصبانه، به دنبال به کرسی نشاندن صحبت های خود بوده ام، پوزش می طلبم.
گذشت روزهای زندگی، می تواند به مرور شما را آگاه کند که مطالبی را در تجربه زندگی نمی توانید استفاده کنید، چون انها را به طور عمیق نمی دانید. همین مساله باعث می شود تا افراد اطراف شما نیز تا حدی از شما فاصله بگیرند، چرا که هواداری شما از بعضی مطالب فلسفی، باعث می شود تا فضایی به وجود آید که برای بعضی ناخوشایند باشد. این ناخوشایندی باعث می شود تا آنها نتوانند مطالب خود را به آسانی مطرح کنند. در بعضی مواقع نیز، نمی توانند به کلی مطلبی را طرح کنند و سکوت را انتخاب می کنند.
برای شناخت افراد دیگر، باید تلاش کرد تا مطالب سطحی فلسفی را از ذهن کنار گذاشت. نمی توان از افراد توقع داشت که همانند کتاب های فلسفی عمل کنند. آنها نیز در درون خود، مغشوش بودن ذهن خود را حس می کنند. نمی توان از افراد توقع و انتظار زیاد داشت، این مساله روی تصویر اجتماعی شما نیز تاثیر بگذارد و افراد را از شما برنجاند. همچنین تفکر در دنیای فلسفی و دور ماندن از روابط اجتماعی می تواند خطراتی را در مورد نتیجه گیری کردن در مورد شخصیت افراد، بدون توجه به مسائل روزمره آنها داشته باشد.
با توجه به این که بخش هایی از متن های این وبلاگ، با ضمیمه های متن های فلسفی نوشته شده است، در نتیجه نمی توان روی بعضی از آنها حساب کرد و بدین ترتیب، ذهن دور از واقعیت جامعه من، نتوانسته است در بعضی مطالب سایت، به خوبی نتیجه گیری کند، چون مطالب دور از ذهن فلسفی در کنار متن های نوشته شده من قرار گرفته بودند.
بدین ترتیب، بسیاری از اوقات، وقتی فکر می کنیم که چگونه می توان به افراد بیشتر نزدیک شد، باید به متن هایی توجه کرد که نزدیکی بیشتری با مطالب نوشته شده توسط خود من دارند و دوری از چنین تفکراتی باعث می شود تا قدری مطالب فلسفی به مطلب نوشته توسط خود من نخورند و صرفا نظری سطحی به بعضی مطالب فلسفی داشته باشم.
شناخت از آدم ها می تواند کاری دشوارتر از ظاهر امور باشد. شناخت آدم ها نباید، بر اساس مطالب فلسفی مطرح شده در کتاب ها انجام دهد. وقتی وارد ضرب اهنگ روزمره وارد زندگی روزانه ما می شود، در می یابیم که فاصله بین آدم ها به دلیل گرفتاری ها و دشوارهای زندگی شخصی می باشد و زندگی کردن بر اساس زندگی روزمره می تواند باعث شود تا فرد به نتایج مهمی در زندگی دست یابد. فرد نمی تواند بر مبنای دنیای کتاب های فلسفی تصمیم بگیرد. از افراد انتظاری داشته باشد که برآوردن آن سخت است. فرد باید بتواند روی مسائل زندگی خود به گونه ای تسلط پیدا کند که بتواند راحت تر با امور زندگی روزمره روبرو شود. شناخت چنین مسائلی زمان می برد، دنیای کتاب های فلسفی، آموزنده است ولی برای زندگی روزمره فرد عامه، مانند من، فکری نکرده است. عامه ای که نمی تواند مشکلات درون زندگی خود آسان بشناسد. شناخت چنین موضوعاتی می تواند دیرهنگام در زندگی فرد رخ دهد وقتی زمانی را صرف مطالعه سطحی مطالب فلسفی می کند و یا در دوره ای از زندگی آنها را خوانده و کنار گذاشته است و ذهن خود را آماده برای پذیرش مطالب تازه نداشته است. مطالعه سطحی مطالب کتاب های مختلف فلسفی و دور ماندن از عمق مطالب، احساس غرور را نیز به همراه می آورد. افرادی که مطالب را به صورت سطحی می خوانند به مرور زمان، تصورات خاصی از افراد اطراف خود پیدا می کنند. همچنین پیش داوری های خاصی را نسبت به موضوعات مختلف در زندگی خود پیدا می کنند. این مساله باعث می شود تا آنها از افرادی که می خواهند بیشتر در زندگی شخصی خود، از حضور آنها بهره مند شوند، دور می مانند افراد از آنها فاصله می گیرند و نمی توان روی کتاب های فلسفی و آموزه های آنها برای قرار گرفتن در متن زندگی روزمره، حساب باز کرد. چون زندگی روزمره، همواره زمان بندی خاص خود را دارد که باعث می شود تا افراد طبق قانون خاص جامعه زندگی کنند. غرق شدن در دنیای فلسفی، باعث می شود تا به مرور همه از شما فاصله بگیرند و نتوان از گوشه نشینی گریزی پیدا کرد.
وقتی مطالب به صورت سطحی خوانده شوند، سخت گیری و خرده گیری نیز وارد کارهای روزانه می شوند، بدین ترتیب، افرادی که سعی می کنند تا اشتباهات را جبران کنند، دچار مشکلات خاصی با شما می شوند. هر بار در ذهن شما، کل زندگی آنها مرور می شود و شما نمی توانید از اشتباهات انها گذشت کنید. فردی که با مطالب فلسفی، در حد اندکی آشنا است، نمی تواند حتی دوست خوبی باشد. چون به مرور زمان خرده گیری و عیب جویی را پیشه خود می سازد.