رویای اشعری
چونان که در منابع تاریخی روایت کرده اند ابوالحسن در دهه اول ماه رمضان پیامبر (ص) را در خواب دید. پیامبر (ص) به او فرمود: ای علی، این اندیشه هایی را که از من روایت شده است یاری کن که همانها حق است. پس از این رویا اشعری بسختی اندیشناک شد. چون دهه دوم فرا رسید دیگر بار پیامبر (ص) را به خواب دید. این بار پیامبر (ص) پرسید: درباره آنچه به تو فرمان دادم چه کردی؟ ابوالحسن گفت : کلام را وا نهادم و با کتاب خدا و سنت تو در پیوستم. پیامبر (ص) فرمود : من تو را بدان فرمان ندادم که کلام را واگذاری؛ به تو فرمان دادم که آن اندیشه هایی را که از من روایت می شود یاری دهی. گفت: ای رسول خدا (ص) چگونه مذهبی را که مسائل آن را تعقل کرده و دلایل آن را از سی سال پیش شناخته ام تنها به واسطه یک رویا واگذارم؟ پیامبر (ص) فرمود : اگر نمی دانستم که خداوند تو را از جانب خویش مدد خواهد رساند از برت بر نمی خاستم مگر آن که چند و چون امر را روشن کنم. تو خود در این باره بکوش؛ خداوند تو را یاری خواهد داد. ابوالحسن از خواب برخاست، در حالی که می گفت : “در ورای حق جز گمراهی نیست”
هر چند برخی کوشیده اند با استناد به زهد و خداترسی اشعری که این استان از او نقل می شود آن را امری مسلم و درست قلمداد کنند، واقعیت آن است که بسادگی نمی توان چنین روایت هایی را پذیرفت، به ویژه آن که ممکن است همانند آن از سوی طرفداران هر مذهب دیگری برای اثبات حقانیت و مشروعیت مذهبی که از آن پیروی می کنند مطرح و نقل شود و دیگر احادیثی هم در مورد مژده دادن پیامبر خدا (ص) به آمدن ابوالحسن اشعری روایت شده و این احادیث نیز به آن سان رویا شایسته تامل است. از این رو باید به عواملی که واقعی تر بنماید پرداخت. صابری، حسین(۱۳۸۸) تاریخ فرق اسلامی (۱) فرقه های نخستین مکتب اعتزال مکتب کلامی، اهل سنت ، خوارج. نشر سمت. چاپ پنجم. ص ۲۳۲