ریشخند

شناخت ادم های اطراف، می تواند پر دردسر باشد، اگر نتوانی بفهمی که چه می خواهی و چه می خواهند. بررسی هر روزه ما، در حالی می تواند شناخت ما را دچار اعوجاج کند که نتوانیم اوراق سیاه دفتر دیگران را برایشان پاک کنیم و همچنان از ما توقع داشته باشند که به آنها کمک کنیم. صرف نداستن کل موضوعی، دلیل نمی شود که نتوانیم در مورد آن چند کلمه ای سخن بگوییم. دانستن در مورد این موضوعات باعث می شود فشار روی ذهن باشد و آدم هایی که توقع دارند کارها با پیش ببریم نتوانند از خود چیزی را به میدان بیاورند بلکه کاری بهبود پیدا کند. این طوری است که فاصله ها همین طور بیشتر می شود. نمی شود از کسی نخواست که این رفتار را کنار بگذارد با این حال ستودنی خواهد بود اگر زمانی کوتاه هم کنار بیایند و بدانند که نمی شود از آنها برای انجام کاری کمک گرفت این طوری است که بسیاری از کارها زمین می ماند، اطراف ما، افراد فرصت طلب زیاد هستند. همچنین کسانی که هنوز موقعیت متزلزل خود را نمی دانند و نمی شناسند و این که به گوشه ای اکتفا کرده اند و می خواهند همه چیز را با رویاهای خود تطبیق دهند. این وجه رمانتیک قضیه که روزی همه چیز درست خواهد شد البته که متبکرانه است. روز از نو، روزی از نو. همین طور باید از این افراد یا کناره گرفت یا موقعیت متزلزلشان را به آنها یادآوری کرد، بلکه از کنج رخوت آزاد شوند و بتوان برای آینده شان نیز برنامه ریزی بهتری کرد. نمی شود نخواست، فضار امتناع، باعث می شود شک کنی که این ها اصلا به مساله وجود دیگران اعتقاد دارند یا ندارند. گواه این واقعیت، قرض های مداوم آنها است. ان ها وامدارند چون ایده ای برای چنین روزی نداشته اند که کار را آغاز کرده اند. همه چیز در یک دور باطل برای آنها رخ می دهند. سکوت در برابر آینده مبهم، همیشه ریشخند کردن ذی نفعان نیز می باشد. از این رو رمانتیک بودن برای پیروزی کافی نیست. دشمنی نیز نیاز نیست/. برای کسی آرزوی محقق شده نمی شود.

بنابراین روزگار درخشان رمانتیک ها گذشته است، کسی باید حتما اطلاعات دقیقی از آنها به بقیه بدهد که بتوانند لااقل در کمند رویاپردازی آنها نیفتند و الا همیشه دچار خسران خواهیم بود و حتی متاسفانه منبع دقیق این خسران را که خودشان هستند، افشا نمی کنند. چرا تقصیر بر عهده آن ها است.

شرط اول احترام به دیگران، این است که بگویید در آینده نزدیک چه می خواهید انجام دهید که لااقل دیگران در بهت کارهای نکرده شما نمانند و وعده های انجام نشده شما همیشه آنها را آزار ندهید.

بیغوله های دور و نزدیک در اطراف و مرکز هر شهری در کشورهای توسعه نیافته وجود دارند، که افراد در آنها کمین می کنند و حتی پناهگاه آنها است. چرا که می خواهند در روش زندگی رمانتیک باشند و خود را تافته جدا بافته بدانند. این مساله باعث می شود تا آوارهای آرزوهای نشده جلوی شما دیده شود و همین که نمی توانید چیزی را برای خود توضیح دهید باعث می شود تا فقط دشمنی بین افراد را ببینید و وقتتان تلف شود. افرادی که با توانایی های خود ناآشنا هستند و صرفا بر مبنای سفارش از کسی خاص، کارها شروع می کنند نیز از دایره احترام گذاردن به دیگران دور هستند. دوری از این قضیه، یعنی دوری از جامعه.

تاثیر نصحیت و پند نیز باید سنجیده شود، هر گوشی شنوا نیست. هر شخصی هم قرار نیست به نصحیت های دیگران گوش کند، همین مساله باعث می شود که بتوان راحت تر افرادی را شناخت که مساله “دیگری” برایش مهم نیست.

ضعف شدیدی سر تا پای شخص را می گیرد. تنهایی در گوشه اتاق ریشخند می کند. آنگاه که وقت های رفته را می شماری، ضعف در اندیشه ورزی، ضعف در ابتکار، ضعف در خلاقیت، نوعی بی ذوقی که بر زندگی شخصی سایه بیفکند، گذران سال های عمر دشوار می شود. فقر سیطره افکنده آرام آرام دلخوری های خود را قورت می دهی و می مانی این که با سوال و معمای زندگی خود چه کنی.

برابر دانستن مفاهیم مختلف که کار آدم های آن بیرون است، می تواند همه چیز را به سادگی تقلیل دهد، این مساله باعث می شود که کارها در ابتدای امر راه بیفتد ولی با این حال، بعد از مدتی ندانستن فرق بین موضوعات مختلف از سر خودخواهی و تکبر باعث می شود تا نتوانند حداقل یک زندگی اجتماعی دردسر را برای آن که با هستی اش گلاویز است، به وجود آورند.

این گونه تنهایی، فشار می آورد. نوشتن این طور چیزها نیز فایده ای ندارد. نمی توان از کسی خواست که جای خود را به شما بدهد، زیرا انسجامی در این جامعه وجود  ندارد. بیداری در کار نیست، همیشه هم نمی توان از کسی انتظار داشت که کنار شما باشد و هر کدام از لکنت های معنا را که بر زبان جاری می شود، تصحیح کند.

 

 

آینده، تاریکی خود را چه راحت می گستراند. مثل مجرمی که نمی تواند شناخت خود را از دیگران برای کسی توجیه کند و تا مجازاتی سنگین فاصله ای ندارد، خود را درمانده می بیند در حالی که مجرم هم نیست. این سخنان باعث می شود تا فاصله شما با بقیه بیشتر شود و نبود چنین گفتارهایی هم نمی تواند از سنگینی بار ذهن شما کم کند. باید نوشت تا بتوان در مورد بعضی چیزها راحت تر توضیح داد.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *