Ask me no more: the moon may draw the sea;
The cloud may stoop from heaven and take the shape,
With fold to fold, of mountain or of cape;
But O too fond, when have I answer’d thee?
Ask me no more.
بیش از این از من نخواه
***
بیش از این از من نخواه، ماه دریا را ترسیم می کند
ابر فرود می آورد از عرش و شکل می گیرد
از تایی به تایی دیگر، شکل می دهد به کوه یا تنگه
اما بسیار مشتاق، چه موقع من ترا پاسخ داده ام؟
بیش از این از من نخواه
Ask me no more: what answer should I give?
I love not hollow cheek or faded eye:
Yet, O my friend, I will not have thee die!
Ask me no more, lest I should bid thee live;
Ask me no more.
بیش از این از من نخواه: چه جوابی می توانم بدهم؟
من هیچ دوست ندارم، چانه فرو افتاده یا چشم پژمرده را
با این حال، ای دوست من، ترا مرده نخواهم داشت
بیش از این از من نخواه، مبادا من ترا اجازه دهم که زندگی کنی
بیش از این از من نخواه
Ask me no more: thy fate and mine are seal’d:
I strove against the stream and all in vain:
Let the great river take me to the main:
No more, dear love, for at a touch I yield;
Ask me no more
بیش از این از من نخواه، سرنوشت تو و من مهر شده.
من علیه جریان می کوشم و همه بیهوده است
بگذار رود بزرگ مرا به اصلی برساند
نه بیش از این، عشق عزیزم، که به اندکی تسلیم می شوم
بیش از این از من نخواه
ترجمه مهزیار کاظمی موحد