شعر: خانه عنتره

شعری از عنتره بن شداد

***

خانه عنتره

بیت عنتره

***

سَکَتُ فَغَرَّ اعدَائی السُّکوتُ

وظنونی الاهلی قد نسیت

ساکت شدم به حد خفقان پس طمع باطلی دشمنانم در سکوت کردند

و اهالی خانه ام به من شک کردند که فراموش کرده ام

 

و کیف انام عن سادات قوم

انا فی فضل نعمتهم ربیت

 و چگونه بخوابم  از دست بزرگان قوم

من در زیادت نعمت آنها به ربا پروریدم

 

و ان دارت بهم خیل الاعادی

و نادونی اجبت منی دعیت

 و اگر برای آنها فاش شود بسیاری دشمنانم

پس  ندایم کردند پذیرفتم، هرگاه که دعوت شدم

 

بسیف حده موج المنایا

و رمح صدره الحتف الممیت

 به حساب شمشیر، حدش موجی از مردگان

و به حساب نیزه سینه اش هلاکی مرگبار

 

خلقت من الحدید اش قلبا

و قد بلی الحدید و ما یلیت

خُلِقتُ من الحَدیدِ اشَدَّ قَلباً

وَقَد بَلیَ الحَدیدُ وَ ما بَلیتُ

از آهن، قویترین قلب ها را ساختم

آهن ز کار فتاد و من نیفتادم

 

و انی قَد شَربتُ دَمَ الاَعادی

باقحافِ الرُوُوس وَ ما رَویتُ

و همانا که من خون دشمنانم را نوشیدم

ز جمجمه قدح ساختم و داستانش نگفتم

 

و فی الحربِ العَوانِ وُلدتُ طِفلاً

 و مِن لَبنٍ المعامع قَد سُقِیتُ

و در جنگی پیاپی از مقتولین، طفلی زادم

و از شیر، فریاد پهلوانان سیراب کردم

 

فما للرمح فی جسمی نصیب

و لا للسیف فی اعضای قوتُ

و نیزه را نصیبی در جسمم نیست

و نه برای شمشیر طعامی در اعضایم

 

ولی بیتٌ علا فَلَکَ الثُرَیَا

تَخرُّ لعُظم هَیبِتهِ البُیوتُ

و برایم خانه ای است به ز فلک ثریا

روی صورت فلک ثریا می افتد از بزرگی هیبت خانه ها

ترجمه مهزیار کاظمی موحد

منبع : عنتره بن شداد(۱۹۹۸)دیوان عنتره.. ترجمه و ضبط و قدم له علی العسیلی. موسسه النور المطبوعات. بیروت لبنان. چاپ اول. صفحه ۲۱

 

 

 

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *