عمر بن ابی ربیعه(متوفی در ۹۳ هجری)
وی فرزند یکی از بازرگانان ثروتمند مکه بودکه به روزگار حضرت پیغمبر (ص) و نخستین خلفا حکومت ولایات یافته بود. خوشروئی و ثروت و استعداد شاعرانه، عاقبت عمر را به دست لذائذ و سرگرمی ها گرفتار ساخت. همین که موسم حج فرا می رسید وی زیباترین جامعه ها را به تن می کرد. عطر می زد، اشتر را به حنا رنگین می ساخت و گران بهاترین زین و برگ ها را بر آن می نهاد، سپس سوار شده به پیشواز کاروان های حاجیان می شتافت. آن جا، در کمین زیبارویانی که از مدینه و دمشق و عراق فراز می آمدند می نشست، سپس به همراه ایشان به خانه خدا داخل می شد و بود تا همه به طواف کعبه بردارند. احوال طواف، به شاعر اجازه می داد که با دل فراغ به تماشای زیبایی های زنان بپردازند و آن ها را در اشعار خود وصف کند و آن ها را در اشعار خود وصف کند. وی می کوشید نام زنان مورد تمجید و ستایش را تا حدی ممکن است با دقت و صحت ذکر کند.
زنان دوست داشتند تا زمانی که عمر از حد عفت پا فراتر نمی نهاد موضوع نظربازی ها و ترانه های او قرار گیرند؛ حتی گاه خود، شاعر را به ستایش خویشتن تحریک می کردند. از سوی دیگر، بودند زنانی که از بی حرمتی های عمر بیم داشتند و حتی از ترس دیدن او، از رفتن به مکه هم خودداری می کردند. اما این همه پاکدامنی از آن اکثریت زنان نبود. اکثریت به عکس دوست داشتند نظر شاعر را به خود جلب کنند، و شاعر نی زاز این امر آگاه بود. در روایات آمده است که در مکه، به هنگام انجام مناسک گاه عمر تظاهر به انجام دادن طواف می کرد و د زنان نمی نگریست. زنان به عکس در جست و جوی نگاه و سپس غزلیات او بودند. و چون او از توجه به ایشان خودداری می کرد، زنان، او را در همان بیت الله الحرام او را میان گیر می کردند و به اصرار می خواستند از برایشان ترانه بسراید.
اما شاعر زیرک و نکته سنج بود: غزلیات تند و بی پرده در خود را به زنانی اختصاص می داد که خود از سر میل پا به درون ماجرای او می کشیدند. گویند او دو بار هم ازدواج کرد. اما زنان از بی وفایی ها و ناپایداری های او دلنگران بودند. در پایان زندگی، آن چنان که از روایات بر می آید، توبه کرد و گویند توبه او نیز از سر صدق بوده است.
عبدالجلیل. ج. م. تاریخ ادبیات عرب. ترجمه آذرتاش آذرنوش. نشر امیر کبیر صص ۸۱-۸۲