له شدن

روز برای کارخانه آغاز می شود

شب در تمام چشم ها یک رنگ دیده شده

روز انتها ندارد

کار بی انتها است و بی آغاز

روز تکراری است

پیچ ها پیچ می شوند،

آنچه قرار است ماشین باشد

از قبل توی سر بعضی فرو رفته است

از قبل توی سر بعضی جوان ها

فلسفه کافی و راحتی هم فرو رفته است

از قبل همه چیز برای همه کس تکراری است

پس

زندگی تکراری است.

ولی برابری نیست

پس

سراغ شیون های روز تصادف را نباید

جای دوری گرفت

چون برابری نیست

این طور فقط له شدن با ماشین است که

معنا را به ماشین و کل زندگی آنکه له می شود، می دهد

مجال می دهد به فلسفه بافی های شیاد

که نزد بعضی جوان های آن سوی خط

امروزه مد شده

نه لذت پیچ کردن، دلر کردن، راحت تر بگویم

ساختن…ساختن، دوباره آراستن و باز ساختن

مهزیار کاظمی موحد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *