یزید نامه ای به والی خود در مدینه نوشت و او را الزام کرد که فورا از حسین بن علی(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بستاند
حسین بن علی (ع) و عبدالله بن زبیر در قضیه عدم بیعت با یزید تقریبا در موقعیت واحدی بودند و اشتراک مواضع داشتند دو قرائن نشان می دهد که اهتمام یزید بیشتر بر بیعت گرفتن از این دو نفر بوده است بدون تردید مقایسه مواضع و رفتارها و برخورد های آنان در این مساله ما را در شناخت بهتر شخصیت اهدافذ و همچنین ارزیابی حرکت هر کدام یاری خواهد کرد.
پس از آن که دو دانستند حاکم مدینه برای چه امری احضارشان کرده است، ابن زبیر از حسین بن علی (ع) پرسید چه تصمیمی داری؟ و حسین بن علی (ع) این گونه پاسخ داد: همین ساعت جوانانم را جمع می کنم و به نزد او خواهم رفت وقتی به دارالاماره رسیدم از آنان می خواهم آنجا را محاصره کنند و سپس داخل می شوم و ابن زبیر گفت من از این که داخل شوی بر تو می ترسم . حسین اظهار داشت که داخل نمی شوم مگر آن که قادر باشم اقدام آن ها را دفع کنم. لذا حسین (ع) همان طور که گفت عمل کرد. چون به نزد حاکم مدینه (ولید بن عقبه) رفت در مجلسی که مروان بن حکم نیز حضور داشت از او خواستند تا بیعت کند. امام خطاب به ولید بن عتبه فرمودند: (ای ها الامیر! انا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه بنا فتح و بنا ختم و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحترمه معلن للفسق و مثلی لایبایع مثله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون اینا احق بالخلافه و البیعه.
{در عوض} ابن زبیر به خانه رفت و از رفتن به نزد ولید خودداری و تعلل ورزید تا این که برادرش جعفر را فرستاد و به ولید گفت: امروز را از عبدالله دست بردارید و او خودش خواهد آمد. چون روز به پایان رسید شبانه همراه برادرش از بیم تعقیب نیروی های ولید از بیراهه به مکه گریخت.
منبع:
سرافراز، علی(۱۳۹۶). بررسی مناسبات علویان و زبیریان در عصر حسنین. تاریخنامه خوارزمی. سال پنجم. شماره هفدهم. صص ۸۴-۹۷