طبق نظر نیچه، نیست انگاری از این ادعا ناشی می شود که مقولات معنا و تمامیت به طور مطلق بر جهان اطلاق پذیر است. چنین می نماید که پس از آن که در هر رویدادی تمامیت و نظامی متصور شدیم به گونه ای که خیر جمع مستلزم فداکاری فرد باشد، سرانجام می بینیم که اصلا جمعی در کار نیست. ایده ارزش در این جا نمی تواند بعد از نابود شدن کل دوام آورد. کلی که به ایده ارزش ویژگی نامتناهی بودن می بخشید. به این ترتیب که نیچه در کتاب اراده قدرت خود را محق می داند که بگوید:
نیهیلیست انسانی است که درباره جهان آن گونه که هست چنین حکم می کند که نباید باشد، و درباره جهان آن گونه که باید باشد، چنین حکم می کند که وجود ندارد: از همین رو، واقعیت تجربی معنا ندارد.
اما ابر انسان، دقیقا نه الگویی خاص از نوع بشر است که به نزد او قابلیت های انسان معمولی، دانسته برجسته تر شده است. و نه نوعی انسان است که تنها با بهره گیری از فلسفه نیچه به یکباره پدیدار شده است: او انسان جدیدی است که در اوج و کمال خویش، و انسانیتش عبارت از آن چیزی است که در آن اراده قدرت در زمینه واقعیت تعیین کننده می شود.(مارسل، ۱۳۸۸، صص ۲۷-۲۸)
بحث درباره ی نقد نیچه از اخلاق بدون اشاره به یک نکته ی اساسی دیگری نیمه کاره است، و آن این که دیدگاه اخلاقی به قبول یک رشته باور یا اصل اخلاقی محدود نمی شود و افزون بر آن شامل جهان بینی ای است که خوب و بد امور را از یک چشم انداز کلی از هستی توجیه ناپذیر می کند. به عبارت دیگر دیگاه اخلاقی نیازمند تصویری کلی از هستی است که در ان گذرا بودن زندگی ، ناگزیری مرگ ف اسیب پذیری انسان، بدی های جهان فانی مفهوم و معنا می یابند.(حقیقی، ۱۳۸۳، ص ۱۴۳)
تعریف نیچه از انسان با تعاریف فلاسفه و اندیشمندان زمان وی بسیار متفاوت است. او درتعریف انسان می نویسد “انسان ریسمانی است که میان حیوان و انسان برتر کشیده شده است. ریسمانی بر فراز مغاک از منظر او انسان واجد دو بعد جسمانی و روحانی است. نیچه بر پرداختن تن و کسانی که به ابعاد مادی و نیازهای غریی انسان بی توجه بوده اند، می خروشد و اعتقاد دارد که چون ” خود” این انسان ها در حال نابودی است و نمی توانند فراسوی “خود” بروند. بنابر این به خوار نمودن تن خویش می پردازند. او می نویسد”سراسر هستی ام تن است و بس” در بحث از بعد روحانی وجود ادمی، معتقد است که نفس چیزی جز مجموعه ای از حس ها، عاطفه ها و اندیشه های فرد نیست. نفس تنها یک افسانه است که جایگاه محکمی در عمق نظام فکری انسان پیدا کرده است. (ایمانی، کرامتی، ۱۳۸۶)
ایمانی ، محسن. کرامتی معصومه.(۱۳۸۶) تبیین و نقد نظریه ی انسان برتر نیچه و دلالت های آن در تعلیم و تربیت مجله روان شناسی و علوم تربیتی. ، ۱۳۸۶،سال سی وهفتم. شماره ۲٫
حقیقی، شاهرخ.(۱۳۸۳) گذار از مدرنیته، نیچه، فوکو لیوتار، دریدا. نشر آگه. ص ۱۴۳
مارسل، گابریل.(۱۳۸۸). انسان مساله گون. ترجمه بیتا شمسینی. نشر ققنوس