نقش بستن مفهوم در ذهن من و دیگری همواره منوط به این است که بتوان دیگران را راضی نگه داشت تا آن مفهوم را حقظ کنند و نزد دیگری و خود همواره آن را مد نظر داشته باشند. بی نظر بودن بودن در مورد چیزی، نمی تواند برای مدتی دوام بیاورد. ما نیز شناخت خود را همواره با شکل دادن به یک تکرار در اعمال و نیز اذهان خود است که به دیگران نشان می دهیم. نمی توان بدون داعیه جلوبردن چیزی، بر دیگری در بلند مدت تسلط داشت و از آنها درخواست نمود تا در کاری شرکت کنند. در غیر این صورت تمام تلاش فرد برای شناخت دنیای اطراف بیشتر شبیه نوعی “جادو” به اطرافیان جلوه می کند. فرد مسحور دنیای خود ساخته خودش می باشد و مساله شناخت اموری که می تواند در جلو بردن ما اهمیت پیدا کند برای فرد به مساله ای دست دوم تبدیل می شود. فرد آرامش ذهنی را رها می کند و نشان می دهد که نمی تواند برای یک برنامه ریزی صحیح فکری کند. یک برنامه ریزی که در آن مساله دیگری اهمیت می یابد.
اندیشه اولیه گابریل مارسل این بود که بشر در جهانی شکسته می کند. او این اعتقاد را داشت که مفهوم هستی در جهان مدرن گم شده است. جهانی که مارسل در باب آن این تاکید را داشته که جهان رویارویی “بشر در برابر جامعه توده ای” (Man against Mass Society) می باشد. (ترسا، ۲۰۲۳)
همچنین آن چیزی که برای دیگری در بلند مدت اهمیت دارد، برای ما باید اهمیت یابد، در غیر این صورت مساله خیرخواهی را باید کنار گذاشته شده تصور کرد. دور و بر اشیا می درخشند. دور و بر ما این اشیا هستند که در دراز مدت در مورد آینده خود و نقشی که در زندگی بلند مدت افراد دیگر دارند با ما حرف می زنند و ما چندان به آنها توجهی نداریم. نبود اشیا ممکن است ما را فراموشی دهد. نباید با فراموشی اشیا به یاد دیگران افتاد. دیگری می تواند مهم تر از این باشد که صرفا با شناخت وی از اشیا می شناسیم و دیدگاه ما که در مورد افراد می تواند مهم باشد و در گفت و گوی هر روز ما خود را نشان دهد می تواند در ابتدای امر وقتی توسط دیگران بررسی می شودف تا حدی دور از ذهن باشد و حتی نتایجی نیز در مورد دیدگاه آن ها نسبت به ما به وجود آورد. روزگار ما هر چه پیش می رود می تواند با حرفی از جانب دیگری تهدید شود و نتوانیم در مورد دیدگاه خود در مورد دیگران نسبت به بقیه پاسخ گو باشیم. از سوی دیگر باعث شدن نوعی همهمه در زندگی روزمره می تواند ما را در شناخت روز های افت کرده از لحاظ توان ما در شناخت زندگی دیگران دچار مشکل کند. یعنی روز ها بگذارد و واژگان منتخب و گزینش شده توسط ما برای برقراری ارتباط با دیگران و پیوند زدن بسیاری از مفاهیم عاطفی با اعمال و نشان دادن این که به فکر دیگری هستیم، ما را دچار مشکل کند.
منبع:
Theresa, S. Arul Kulandai (2023) Being Human in the Perspectives of Gabriel Marcel and its Relevance today International Journal of Creative Research Though Volume 11, Issue 2