یقین واژه ای است که هم می تواند حالتی ذهنی یا روانی را وصف کند و هم به گزاره ها و باور ها نسبتداده شود. بر این اساس ، می توان یقین را از حیث انتساب یک شخص یا گزاره به آن، به دو نوع روان شناختی و معرفت شناختی تقسیم کرد. وقتی می گوییم شخص s یقین دارد. سخن از یقین روان شناسی است و هنگامی که می گوییم گزاره p یقینی دارد. سخنی از یقین معرفت شناختی(توجیه) است . البته می توان میان دو نوع یقین پیوند برقرار کرد: شخص s در موردی که گزاره p به حد کافی موجه است حق دارد به آن یقین داشته باشد. یقین معرفت شناختی مستلزم یقین روان شناختی به علاوه توجیه این یقین روانشناختی است. یقین معرفت شناختی خود به دو معنای مطلق و نسبی قابل تقسیم است.
- گزاره p مطلقا یقینی است. اگر هیچ گزاره ی دیگری از آن موجه تر نباشد.
- گزاره p نسبت به گزاره q یقینی تر است.
در این صورت گزاره q نیز یقینی است. اما نسبت به p یقین کمتری دارد. P نیز می تواند نسبت به گزاره ای موجه تر از خود یقین کمتری داشته باشد. به نظربرخی فلاسفه، یقین نسبی فی الواقع یقین نیست و یقین واقعی فقط یقین مطلق است.
ویتگنشتاین لودویگ. (۱۳۸۳). در باب یقین.ترجمه مالک حسینی.نشر هرمس. ص ۲۰