بررسی جملات
نظریه اجتماعی مدرن
یان کرایب
ترجمه عباس مخبر
نشر آگه
چاپ سوم ۱۳۸۵
نظریه فقط در صورتی سودمند است که بتوانیم از آن چیزی یاد بگیریم، و فقط در صورتی چیزی یاد می گیریم که بتوانیم از آن استفاده کنیم (ص ۱۴)
نظریه اجتماعی برای تبیین و درک تجربه بر مبنای تجارب دیگران و افکاری کلی درباره جهان(ص ۱۷)
نخستین دام نظریه ای حقیقی چیزی است که من آن را دام جدول کلمات متقاطع می نامم. یکی از اثر گذار ترین کتاب ها در زمینه جامعه شناسی طی سی سال گذشته به هیچ وجه کاری جامعه شناختی نبوده، بلکه بررسی تاریخ علوم طبیعی است: ساختار انقلاب های علمی.(ص ۲۱)
دومین دام را چیستانی می نامم. پیش تر گفتیم که در نظام بخشیدن به افکارمان درباره جهان، شماری مسائل درجه دوم رخ می نمایند که مستقیما به تبیین چیزی مربوط نمی شوند.
دام سوم، دام منطق است. شاید این اصطلاح عجیب به نظر آید، چون پیش تر گفته ام که یکی از وجوه محوری تفکر نظری کوشش به مظنور دستیابی به انسجام منطقی میان بخش های گوناگون یک ظنریه است. (ص ۲۳)
و سرانجام باید از دام توصیف نام برد. در حال حاضر همین قدر کافی است که بگوییم تبیین چیزی را به ما می گوید که نمی دانسته ایم و نمی توانسته ایم فقط با نگاه کردن می توانیم آن کشف کنیم، اما توصیف فقط آن چیزی را به ما می گوید که با نگاه کردن می توانیم آن را کشف کنیم. (ص ۲۴)
فصل دوم: یافتن مسیر از میان جنگل
جامعه شناسی به دلیل ماهیت اش نمی تواند نظریه ای فراگیر تدوین کند که تمامی عرصه ی این رشته را در بر بگیرد. (ص ۲۵)
نخست آن که جامعه شناس نه به عنوان جامعه شناس، بلکه به عنوان شخص اسیر مساله ای می شود که سعی دارد آن را به قالب نظریه بریزد. (ص ۲۶)
بعد شناختی: می توانیم آن “خطوط گسل شناختی” را در نظریه اجتماعی دنبال کنیم که به ما کمک می کند تا فرایند قطعه قطعه شدن را درک نماییم.
بعد عاطفی: نظریه تجسم تجربه و احساسات نظریه پرداز است و هر گونه بحث نظریه ای مضتمن چیزی بیش از استدلال عقلانی است.
بعد باز اندیشی: جامعه شناسی و نظریه اجتماعی باید هم بخشی از جهان و هم شیوه ای برای درک جهان باشند.
بعد هنجاری: نوعی مبالغه در اثرات بعد سوم است. هر نظریه ای درباره این که جهان چگونه است باید حاوی مفروضات پنهان یا آشکاری باشد در مورد این که جهان چگونه باید باشد.
نظریه ها چه چیزی را تبیین می کنند؟
شاید بهترین راه نگاه کردن به فلسفه به مثابه نوعی “نظریه نظریه” است که صرفا به دلیل آن که تجریدی تر است، بعضی چیز ها را روشن تر و ساده تر نشان می دهد. (ص ۲۸)
یکی از شیوه های سنتی تر تقسیم بندی نظریه اجتماعی تمایز قایل شدن میان ظنریه های کل گرا و فرد گرا است(ص ۲۹)
جامعه به صورت قائم به ذات ، یا به گفته دورکیم منحصر به فرد وجود دارد. دورکیم برهان مدافع این دیدگاه را مدت ها قبل مطرح کرد تا نشان دهد که ما برای مطالعه جوامع به رشته ای مانند جامعه شناسی نیاز داریم. (ص ۳۰)
مارکس: سراسر علم زاید می بود اگر شکل ظاهری و جوهر اشیا مستقیما بر هم منطبق می شدند(ص ۳۱)
به نظر باسکار کنش انسانی آفریننده جامعه نیست بلکه آن را به طریقی حفظ می کند یا تغییر می دهد.
خصوصیت مهم کنش انسانی، قصدی بودن آن است یعنی رسیدن به چیزی را هدف می گیرد(ص ۳۳)
گاهی اوقات جامعه به یک ارگانیسم زیست شناختی تشبیه می شود، مارکسیسم استعاره ساختمان را به کار می گیرد و از زیر بنا و روبنا صحبت می کند؛ اصحاب مکتب کنش متقابل نمادین شاید از استعاره گفت و گو استفاده کنند(ص ۳۴)
بخش اعظم نظریه مارکسیستی مدرن صرف تجدید نظر در نظام اصلی این اندیشه شده است تا عدم وقوع انقلاب سوسیالیستی در آمریکای شمالی و اروپای غربی را تبیین کند(ص ۳۷)
معضلی که در نگاه اول رخ می نماید آن است که جوامع و عوامل دو نوع هستی متفاوت اند که انواع متفاوتی از تبیین یا درک را می طلبند(ص ۳۸)
همه نظریه ها با تعمیم و تجریدهای تحلیلی کار می کنند. (ص ۳۹)
در زمینه تحول نظریه اجتماعی برخورد های ساده انگارانه ای صورت می گیرد که مدعی است به رغم کثرت نظریه ها، نوعی تحول مستمر و منسجم در این رشته وجود دارد.
در ایالات متحده مکتب های گوناگونی شکل گرفت که بر فهم دنیای اجتماعی از طریق مشاهدات و فعالیت های کنش گر اجتماعی تاکید می کرد. روش شناسی مردم نگر پایدار تری این نظریه ها بود. (ص ۴۲)
نظریه های کنش اجتماعی
کاکرد گرایی ساختاری
آلوین گولدنر در کتاب بحران قریّب الوقوع جامعه شناسی غربی بر آن است که این نظریه در واقع در پاسخ به چالش مارکسیسم تدوین شده است.(ص ۵۱)
از خوش اقبالی پارسونز بود که سرمایه داری، پس از جنگ جهانی دوم واکنشی مناسب نشان داد و دوره ای که او بر جامعه شناسی سیطره داشت با دوره ای از ثبات نسبی و رونق اقتصادی مقارن شد. (ص ۵۲)
از دیدگاه وبر، جامعه شناسی باید به کنش افراد در رابطه آن ها با یکدیگر بپردازد (یعنی، کنش اجتماعی). چنین کنشی را می توان مجموعه ی وسایلی تلقی کرد که برای رسیدن به اهدافی خاص به کار گرفته می شوند- مقاصد عملی یا تحقق نوعی ارزش غایی یا ترکیبی از هر دو.(ص ۵۲)
مهم ترین فرایند های اجتماعی تبادل معنا و نماد ها و اطلاعات است. دوم با بهره گیری هم زمان از رهیافت های کل گرا و فرد گرا به سازماندهی کنش های فرد در نظام های کنش می پردازد. (ص ۵۳)
فکر زندگی اجتماعی به مثابه یک نظام- شبکه ای از اجزای مختلف- بخش ساختاری برچسب کارکردگرایی ساختاری عنوانی است که معمولا به کار پارسونز داده می شود. این تشبیه به یک نظام زیست شناختی بخش کارکرد گرا را تبیین می کند. (ص ۵۳)
هر مفهوم مجردی نوعی تعمیم است که بر چیزی مهم درباره جهان تاکید می گذارد. (ص ۵۴)
پارسونز در کتاب ساختار کنش اجتماعی که در سال ۱۹۳۷ انتشار یافت، اعلام کرد که از بررسی کار کلیه نظریه پردازان بزرگ به این نتیجه رسیده است که می توان آن ها را در حال حرکت به سمت نوعی “نظریه اراده گرایانه کنش” مشاهده کرد که در آن انسان ها انتخاب کننده و تصمیم گیرنده در مورد اهداف گوناگون و وسایل مختلف برای رسیدن به آن ها هستند. (ص ۵۵)
رسمی ترین و فراگیر ترین هنجارها در قالب نظام حقوقی جامعه تبلور می یابد(ص ۵۶)
نظام نقش های منزلتی: شبکه ای از مواضع که انتظار رفتارهایی به خصوص به آن وابسته است(پاداش و مجازات برای برآورده کردن یا نکردن این انتظارات)(ص ۵۷)
کل جامعه و نهاد های مختلف آن را می توان شبکه ای از نقش های منزلتی به شمار آورد که هر یک با هنجارها و ارزش های جاافتاده اداره می شوند. (ص ۵۷)
نظام اجتماعی، تنها نظامی نیست که به صورت جنینی در کنش بنیادی وجود دارد. فرایند نهادینه کردن و تکوین نظام اجتماعی که هم اکنون توصیف کردم، بر پیش فرض وجود سه نظام دیگر استوار است: کنش گری که اهدافش به حداکثر رساندن رضایت خاطر است(یعنی نظام شخصیتی) تا جایی که به جامعه در کل مربوط می شود، نظامی از ارزش های وسیع تر که به هنجارهای مختلف همراه با نقش های منزلتی گوناگون انسجام می بخشد(یعنی نظام فرهنگی)
با صحبت کردن درباره تکوین نقش های منزلتی و نظام اجتماعی، در واقع وارد قلمرو بالای سطح میانه انتازع شده ایم. این امکان وجود دارد که دست کم سطوح زیر را مشخص کنیم:
- بالاترین سطح: همه نظام های زنده. گاهی اوقات از نوشته های پارسونز چنین بر می آید که نظام های زنده خرده نظامی از کلیه نظام ها(یعنی همه چیز ) هستند اما برای منظور کنونی ما این موضوع اهمیت ندارد.
- دومین سطح : نظام های کنش، شامل همه چیز های موجود در کنش بنیادی
- سومین سطح: خرده نظام های کنش؛ نظام های شخصیتی، فرهنگی، زیست شناختی و اجتماعی
- چهارمین سطح: خرده نظام های خرده نظام ها. خرده نظام های نظام اجتماعی عبارت اند از : نظام سیاسی، نظام جامعه پذیری، اجتماع اقتاصدی و اجتماع جامعه ای
- سطح پنجم: خرده نظام های خرده نظام های خرده نظام ها. روشن ترین مثال در این سطح به عرصه اقتصاد تعلق دارد: خرده نظام پیمان اقتصادی، خرده نظام سرمایه سازی، خرده نظام تولید، خرده نظام سازمانی(ص ۵۹)
پیش شرط های کارکردی به شرح زیر اند:
هر نظامی باید با محیط خود انطباق پیدا کند(انطباق پذیری)
هر نظامی باید وسایلی برای بسیج منابع خود داشته باشد تا بتواند به هدف های خود دست یابد و رضایت حاصل کند(دست یابی به هدف)
هر نظامی باید هماهنگی درونی اجزای خود را حفظ کند و شیوه های برخورد با انحراف را به وجود آورد- به عبارت دیگر، خود را منسجم نگاه دارد(یکپارچگی)
هر نظامی باید تا حد ممکن خود را در حالت تعادل نگاه دارد- (حفظ انگاره)(ص ۵۹)
چهار جفت بدیل اصلی وجود دارد:
- خاص گرایی- عام گرایی
- عاطفی – بی طرفی عاطفی
- کیفیت – عملکرد
- جامعیت – ویژگی(صص ۶۰-۶۱)
هر نظامی به وسیله خرده نظامی کنترل می شود که از نظر اطلاعات در بالاترین سطح و از نظر انرژی در پایین ترین سطح است. به این ترتیب می توانیم با خرده نظام ها نوعی سلسله مراتب ایجاد کنیم که پایین ترین آنها بیشترین انرژی اما کم ترین اطلاعات را دارد. (ص ۶۳)
بی هنجاری: وضعیتی که در آن ارزش ها و هنجارها دیگر روشن نیستند یا موضوعیت خود را از دست داده اند(ص ۶۵)
مشکل منطقی موجود در تبیینی که یک نظریه به دست می دهد نشانه درک نادرست آن نظریه از موضوعی است که قصد تبیین آن را دارد. رشته انتقاداتی نیز وجود دارند که صرفا می گویند این نظریه گزاره های آزمون پذیری درباره جهان ارائه نمی دهد. (ص ۶۷)
غالبا نظر بر این بوده است که الگوی پارسونز از زندگی اجتماعی با تاکیدش بر تعادل، تبادل متوازن و مناسبات کارکردی، نمی تواند از تغییر و تضاد اجتماعی سر بر اورد. دارندورف آن را به نوعی ناکجا آباد ادبی تشبیه کرده است، چشم اندازی از یک جامعه کاملا خوب یا کاملا بدف دنیایی متوازن، عاری از هر گونه مفهوم تاریخ و بدون هر گونه منبع تغییر در درون جامعه (ص ۶۷)
نمی توانیم ادعا کنیم نظام های اجتماعی نیازهایی دارند که باید آن ها را برطرف کرد تا این نظام ها برقرار بمانند. منتقدان پارسونز بر این نظراند که چنین ادعایی در عمل بی معنا است. (ص ۶۹)
به گفته خود پاسونز نظام های اجتماعی از قسمت هایی تشکیل شده اند که به محض اشغال نقش های منزلتی خود قادرند به تامل بپردازند. (ص ۷۰)
عامل بنیاد مادی از لاک وود:
گرایش واقعی درامد در موقعیت کنش(کار) که فرصت های نایکسان زندگی را سامان می دهد و منافعی غیر هنجاری ایجاد می کند- یعنی منافعی غیر از آن هایی که کنش گران در رویارویی با تعریف هنجاری از این موقعیت دارند.
بنابراین حیات اجتماعی با دست یافتن مردم به کالاها و دارایی ساخته می شود و این زندگی با تملک کالاها و دارایی استمرار می یابد(ص ۷۱)
نقد پارسونز:
به نظر کرایب این نظریه می تواند زندگی اجتماعی را فقط به مثابه نوعی نظام کنترل شده هنجاری و ارزشی ببیند و قادر نیست ان را یک نظام “مادی” نیز ببینید(ص ۷۲)
چنانچه تبیین متضمن مشخص کردن فرایند های علی و ساز و کارهای علی باشد این نظریه قادر به تبیین کردن نیست. (ص ۷۳)
شاید بتوان گفت پارسونز در مقابل جبر باوری اقتصادی مارکس یک جبر باور فرهنگی است. (ص ۷۳)
هنگامی که پارسونز درگذشت، رد نظریه او ان هم صرفا از روی علاقه ای تاریخی متداول شد. (ص ۷۴)
روشی که جفری الکزاندر، پیچیده ترین عضو مکتب نوکارکردگرایی در برخورد با انتقادات پیشگفته برگیزده این است که به سادگی آن ها را پذیرفته است. (ص ۷۴)
الکزاندر چند بعدی بودن نظریه اجتماعی را در نظر می گیرد یعنی باید سه مجموعه مخالف با هم را در نظر بگیریم:
- نظریه و امر و اقع(ابعاد ماورا طبیعی و تجربی جامعه شناسی
- اراده فردی و بعد دسته جمعی
- کنش هنجاری و ابزاری
کارکرد گرایی ساختاری تواسنت با مقوله های تضاد و تغییر اجتماعی برخورد کند؛ نظریه تضاد پافشاری می کند که کارکردگرایی ساختاری قادر به این کار نیست و به گمان کرایب این موضع گیری کاملا نادرست است. (ص ۷۶)
وفاق و اجبار پهلو به پهلوی یکدیگر حضور دارند.
نظریه تضاد صرفا شیوه ای برای نگریستن به جهان است. بعد از ظهر جمعه دنیا درخشان و شاد است. صبح شنبه خاکستری و ملالت بار(ص ۷۷)
در بعضی متون، تمایز میان اقتدار و قدرت اهمیت دارد: قدرت به تکیه بر زور گرایش دارد؛ اقتدار مشروع است- قدرتی که پذیرش عام یافته است. (ص ۷۸)
نظریه دارندورف یک نظریه سطح پایین در دو بخش است:
- یک گزاره نظری محوری: این که ساختارهای نقشی هم منافع متضاد و هم منافع مکمل ایجاد می کند.
- توصیف کلی شرایطی که تضاد ایجاد می کنند. (ص ۷۹)
چرا باید نظریه پارسونز به این صورت گسترش یابد و به منشاء چنین کاری فراگیر تبدیل شود؟
درک این نکته که نظریه اجتماعی چند بعدی است و این که نظریه کلان پارسونز دست کم این ابعاد را به رسمیت می شناسد همراه با پذیرش این نکته که در زندگی اجتماعی فرایند های علی متکثری دست اندرکارند. (ص ۸۱)
به عقیده کرایب: سرچشمه مشکل اصلی در این نظریه تعمیم دادن کنش گر به نظام اجتماعی است؛
یکی از راه های پی بردن به مشکلات کارکردگرایی ساختاری نگاه کردن به آن از زاویه مخاطراتی است که کارکرد استعاره پدید می آورد. (ص ۸۳)
در پی طرح نظریات الکزاندر، عموما پذیرفته شده اتست که دستاورد پارسونز کنار هم قرار دادن دو انتهای یک پیوستار یا طرفین یک تقابل- که با اصطلاحات کنش و ساختار، یا فرد و جمع مشخص می شود- در قالب یک نظریه نظام یافته است.
وبر چهار نوع کنش را از یکدیگر متمایز می کند: کنش سنتی، کنش عاطفی، کنش معطوف به ارزش های غایی و کنش معطوف به هدف های عملی در این جهان. فقط کنش آخر است که در کامل ترین مفهوم خود عقلانی است. (ص ۹۰)
نظریه مبادله متضمن نفی هر گونه “نظریه کلان” بود.
مردم برای رسیدن به حداکثر سود دست به فعالیت های مبادله می زنند. (ص ۹۱)
نظریه انتخاب عقلانی دارای یک بعد منفعت طلبانه ی آشکار است: من آن چیزی را انتخاب می کنم که بیشترین رضایت خاطر یا منفعت را برایم به بار می آورد. (ص ۹۲)
از دیدگاه بکر، تقسیم کار در خانواده نتیجه انتخاب عقلانی برای به حداکثر رساندن منفعت است که از طریق تخصیص زمان به بازار یا فعالیت های خانگی صورت می گیرد. (ص ۹۳)
در انتخاب مناسبات اجتماعی که تکنیک های بهره وری را به پیش می برد، عقلانیت به صورت غیر مستقیم دست اندر کار است. (ص ۹۴)
طبقه اجتماعی را باید شکلی از ائتلاف افراد دانست و نه موجودیتی در فراسوی افراد.(ص ۹۴)
آلن کارلینگ(۱۹۹۰) در مورد ادعاهای نظریه انتخاب عقلانی موضعی جالب توجه و فروتنانه دارد. به عقیده او این نظریه نمی تواند همه چیز را تبیین کند و چنین کاری هم نمی کند.
به گفته آبل: آیا ما همیشه نمی توانیم با مغالطه علت دانستن امر مقدم، انگیزه یا اولویتی پیدا کنیم که با واقعه سازگار باشد؟ (ص ۹۹)
آبل بر آن است که خود شرایط را نیز می توان تبیین کرد، زیرا نتیجه انتخاب های عقلانی پیشین اند. (ص ۱۰۰)
والستر در یکی از کارهای اخیرش بر این نظر است که هنجارهای اجتماعی انگیزه مهمی برای کنش فراهم می آورند که نمی توان آن را به عقلانیت تقلیل داد(۱۰۱)
پیامد بحث هندس آن است که چنان چه شگردهای استدلال را مد نظر قرار دهیم، مشاهده خواهیم کرد که همه کنش ها به تعبیری عقلانی اند(ص ۱۰۲)
اگر نظریه انتخاب عقلانی را از دیدگاه کارلینگ به کار گیریم، یعنی آن را نظریه ای خاص بدانیم نه عام. (ص ۱۰۳)