شعر وفادار از شکسپیر
Fidele
FEAR no more the heat o’ the sun,
Nor the furious winter’s rages;
Thou thy worldly task hast done,
Home art gone, and ta’en thy wages:
Golden lads and girls all must,
As chimney-sweepers, come to dust.
بیش از این از داغی آفتاب نهراس
و نه از خشمگینی غضب آلود زمستان
تو، وظیفه دنیوی خود را انجام داده ای
خانه ات رفت و غضب های تو را یر می گیرد
جوانک ها و دختران همه باید
همچون پاک کننده های دودکش، به خاک بنشیند
Fear no more the frown o’ the great,
Thou art past the tyrant’s stroke;
Care no more to clothe and eat;
To thee the reed is as the oak:
The sceptre, learning, physic, must
All follow this, and come to dust.
بیش از این نهراس از اخم شدید
تو هجوم ظالم را گذرانده ای
بیش از این محتاط لباس و خوردن نباش
برای تو نی{نماد ضعف} همچو درخت بلوط {نماد قدرت} است
عصای پادشاهی باید بیاموزد و فیزیک، باید
همه این را یاد بگیرند و به خاک بنشینند
Fear no more the lightning-flash,
Nor the all-dreaded thunder-stone;
Fear not slander, censure rash;
Thou hast finish’d joy and moan:
All lovers young, all lovers must
Consign to thee, and come to dust.
بیش از این نهراس از نوری که از دور می درخشد
و نه از همه اذرخش رعب آفرین
از تهمت نترس، و از بی پروایی سرزنش
تو لذت و ناله را به پایان رساندی
همه عاشقان جوان، همه عاشقان باید
به تو بسپارند و به خاک بنشینند
No exorciser harm thee!
Nor no witchcraft charm thee!
Ghost unlaid forbear thee!
Nothing ill come near thee!
Quiet consummation have;
And renowned be thy grave
هیچ روح خبیث تسخیر گر، ترا صدمه ای نمی رساند
و نه هیچ جادوگری، تو را افسون نمی کند
روحی که زشتی نکرده، از تو گذشت می کند
هیچ بیماری نزدیک تو نمی آید
وصالی آرام خواهی داشت
و قبر تو مشهور خواهد بود