شعری از ویلیام کوپر: زیستن و ایمانی مرده

َشعری از ویلیام کوپر: زیستن و ایمانی مردن

Living and A Dead Faith

The Lord receives his highest praise
From humble minds and hearts sincere;
While all the loud professor says
Offends the righteous Judge’s ear.

زیستن و ایمانی مرده

***

پادشاه آسمانی، رفیع ترین ستایش را دریافت می کند

از اذهان فروتن و دل های محترم؛

در حالی که همه گفته های اساتید پر قیل و قال

ناراحت می کند گوش قاضی آسمانی ستم شکن را

 

To walk as children of the day,
To mark the precepts’ holy light,
To wage the warfare, watch, and pray,
Show who are pleasing in His sight.

راه رفتن همچون کودک روز

و نور مقدس ادراک را نشان گذاشتن

و کشمکش جنگ کردن، دیدن آن و دعا کردن

نشان از کسانی دارد که در نظر او مطبوعند

Not words alone it cost the Lord,
To purchase pardon for His own;
Nor will a soul by grace restored
Return the Saviour words alone.

نه کلماتند که به تنهایی برای خدا ارزش دارند

که عذری برای او بخرند،

نه جانی که با لطف ترمیم شده

کلمات ناجی را به تنهایی باز می گرداند

With golden bells, the priestly vest,
And rich pomegranates border’d round,
The need of holiness expressed,
And called for fruit as well as sound.

با زنگ های طلایی، جامه کشیشی

و انار پردانه دور چیده شده

نیاز برای تقدس بیان می شود

و ندایی برای میوه و نوا

 

Easy indeed it were to reach
A mansion in the courts above,
If swelling words and fluent speech
Might serve instead of faith and love.

 

در واقع، آُسان بود که به آن دست یافته شود

یک قصر در دربار بالا

اگر کلمات متورم و سخن روان

خدمت می کردند به جای ایمان و عشق

 

But none shall gain the blissful place,
Or God’s unclouded glory see,
Who talks of free and sovereign grace,
Unless that grace has made him free!

 

اما هیچ کدام، جایگاهی سعادت را به دست نمی آورد

یا شکوه خداوند را بی ابرها نمی بینند

آنانکه از لطف رایگان و سیاس حرف می زنتد

 آن لطف، او را آزاد نساخته است!

ترجمه مهزیار کاظمی موحد

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *