شعری از عنتره:
و هل یدری جُرَیُّه
آیا جرمش را می داند؟
عنتره مردی را با تیر می زند پس درباره او می گوید این جرمی بود از جانب بنی عمرو بن الهجیم پس شک دارد که او، کار آن مرد را تمام کرده است
***
ترَکتُ بنی الهُجَیم لهم دُوارٌ
اذا تمضی جماعَتهُم تَعودُ
بنی الهجیم را ترک کردم که دور زدن به دور بتشان، سخت بر آنها است
گر جماعت آنان چنین کنند، نزاع حل می شود
ترکتُ جُرَیَّه العَمریَّ فیهِ
سَدیدُ العیرِ مُعتدلٌ شَدیدُ
جرم کل عمر خود را در آن ترک گفتم
که اعتدال کاروان باید که بس معتدل باشد
فان یبرَاُ فلم انفِث علیهِ
و اَن یُفقَد فَحُقَّ لهُ الفُقُود
پس اگر شفا یافت بر او جرمی نرفته است
و اگر گم شد پس حق او گم شدن است
وَ هل یدری جُرَیَّهُ ان نَبلی
یَکُونُ جَفیرَها البَطَلُ النَّجید
و آیا می داند جرمش را؟ که نجیبی
تیردانش، پهلوانی شجاع می شود
اذا وَقَعَ الرِّماحُ بمَنکِبیه
توَلُّی قابعاٌ فیهِ صُدودُ
اگر نیزه ها بر کتفش واقع شوند
می نشیند و مقاومت بر عهده می گیرد
کاَنَّ رماحَهُم اشطانُ بئرٍ
لها فی کلِّ مَدلَجَهٍ خدودُ
انگار نیزه هایشان ریسمان چاه است
و در هر دلوی شکافند
ترجمه مهزیار کاظمی موحد
منبع:
عنتره بن شداد(۱۹۹۸) دیوان عنتره. ترجمه و ضبط و قدم له. علی العسیلی. موسسه الاعلمی المطبوعات. بیروت. لبنان. ص ۲۵