شعری از طرفه بن العبد:هر که روی زمین است فانی است

شعری از طرفه بن العبد (در بحر طویل)

کل من علیها فان

هرکه روی زمین است فانی است

***

فَکیفَ یُرجیَ المرءُ دَهرًا مُخلَّداً

و اعمالُهُ، عَما قلیلٍ تُحاسِبُه

پس چگونه مردی در دنیا جاودان می ماند

و اعمالش، هر چند اندک، بر شمرده می شوند

 

الُم تُرُ لَقمان بن عادٍ تَتَابعت

آیا ندیدی لقمان بن عاد{هر آن که در این زمین تا ابد زندگی کند} چنین از این قاعده متابعت کرد

علیه النسورُ، ثمَ غابت کَواکبه

در برابر عقاب ها، تا آنجا که ستاره هایش غایب شدند

 

وللصّعب اسبابُ تَجُلُّ خُطوبُها

اقامَ زماناً، ثمَ بانُت مَطالُبه

 و برای دشواری، ابزاری است بیانگر معرکه اش

زمانی می ماند، پس آنچه تقاضا می کند، گریزان می شود

 

اذا الصّعبُ ذو القُرنُینِ ارخی لواءهُ

الی مالکٍ ساماهُ، قامَت نَوادبُه

اگر برای اسکندر، سخت بود که سپاهش را راحت باش دهد

برای مالک {پسر عموی شاعر} نیز هم قد او بلکه بیشتر، حوادثی برخاستند.

طرفه از پسر عمویش مالک، تقاضا کرده بود که شتری را به او بدهد که مردم از بنی مضر گرفته بودند پس مالک او را در این باره سرزنش می کند و به او می گوید: “در این مساله افراط کرده ای، آنقدر که قبول کردی که در طلب آن خسته شده ای

  

یَسیرُ بوجهِ الحَلف والعَیش جَمعُهُ

و تَمضی علی وَجهِ البِلادِ کَتَائبُه

پس از جانب موت آسان می شود و عیش او جمع

و از جانب بلاد می روند دسته های سپاهیانش

   ترجمه مهزیار کاظمی موحد

منبع:

طرفه بن العبد. دیوان.(۱۹۸۷) شرحه و قدم له مهدی محمد ناصرالدین. دارالکتاب علمیه. ص ۱۱

 

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *