(سطر های آغازین رساله ایون)
سقراط : ای ایون خوش آمدی ، آیا از موطنت شهر افسوس می آیی؟
ایون: نه ای سقراط از اپی داوروس می آیم که در آنجا در چشن اسکولاپیوس شرکت کرده بودم.
سقراط: عجب! آیا در این جشن میان راویان اشعار هم مسابقه می گذارند؟
ایون: آری و انواع موسیقی هم نواخته می شود
سقراط:آیا تو هم در مسابقه شرکت داشتی و پیروز شدی؟
ایون: آری به لطف خدایان پیروز شدم.
سقراط : من همیشه به حرفه راویان اشعار غبطه خورده ام. چون ای ایون از لوازم حرفه ی تو این است که لباس خوب بپوشی و خودت را هر چه بیشتر خوش منظر کنی و پیوسته در مصاحبت شاعران خوب باشی، به ویژه هومر و بزرگترین و آسمانی ترین شاعران است و نیز باید نه تنها کلام آن را از بر کنی، بلکه به کنه افکار آنها نیز آشنا شوی. همه این ها رشک و حسد مرا بر می انگیزد. خاطر جمعم کسی که افکار شاعران را درست نفهمد. راوی خوبی نمی شود چه وظیفه راوی این است که افکار شاعر را برای مردم تفسیر کند و کسی که خود نفهمیده است البته نمی تواند باز می گویم که من حسرت حرفه ی تو را می خورم و به تو رشک می برم.
افلاطون.(۱۳۸۲). پنج رساله.شجاعت، دوستی، ایون، پروتاغوراس و مهمانی. ترجمه محمود صناعی. نشر هرمس. ص ۹۱