توصیف معدن در ژرمینال بهترین نمونه اوج گیری تخیل زولا است. زولا قبلا این معدن را دیده است. در ۲۶ فوریه ۱۸۸۴ او تا عمق ۶۷۵ متری گودال رنار در دونن پایین رفته و نحوه کار کارگران را تماشا کرده و آنها را قدم به قدم، گاه از خلال تخته سنگ هایی که آب از آنها می تراود، تعقیب کرده است. زولا، به عنوان یک گزارشگر ، حدود صد صفحه یادداشت برداشته است: مناظر مشاهده شده حرکات، اصلاحات، بوها، رفتارها و حالات، اطلاعات جغرافیایی اقتصادی و قوم نگاری ای که اساس رمان بر آنها استوار گردیده بی نظیر است و کارگران معدن وقتی که ژرمینال را بخوانند چهره ی خود را در آن به راحتی باز خواهند شناخت. در عین حال، این معدن کانون همه اوهام است. هیولایی است که آدم ها را می بلعد، دوزخی که انسان ها در آن مدفون می شوند و سرانجام شکم باروری است که از آن نسل نوینی از دادگستران بیرون خواهد آمد.
این قدرت زولا است. قدرت مشاهده و انتقال مشاهدات خود به تصاویر ، حماسه و اساطیر.
آن برونسویک(۱۳۷۱).امیل زولا. ترجمه سیروس سعیدی ادبستان فرهنگ و هنر بهمن ۱۳۷۱ شماره ۳۸
از ژرمینال اثر امیل زولا
اتی ین به بهانه هم زدن آتش نیمه خاموش برخاسته بود تا مزاحم تسویه حساب مادر و دختر نباشد. اما نگاهشان بر هم افتاد. او کاترین را رنگ پریده و درمانده، اما با آن چشمان روشن در چهره سوخته اش همچنان زیبا یافت. احساس عجیبی در دلش بود. کینه خود را فراموش کرده. فقط می خواست کاترین با مردی که بر او ترجیحش داده بود خوشبخت باشد. احتیاج ئداشت که به این دختر کمک کند. می خواست به مونسو برود و مرد را به مراعات او مجبور کند. اما کارتین در محبت این مردی که همیشه خود را وقف دیگران می کرد جز ترحم ندید. در دل گفت از این جور برانداز کردنش پیداست که تحقیرم می کند. آن وقت دلش چنان به سختی فشرده شد که خاموش ماند و حتی نتوانست با زبانی الکن از رفتار خود پوزشی بخواهد.
مادرش با بی رحمی گفت : هان نگفتم؟ همون بهتر که خفه شی! اگه اومدی بمونی بیا تو، و گرنه زود برو گورتو گم کن برو خدا رو شکر کن که دستم بنده! و گرنه با تیپا بیرونت می انداختم
زولا، امیل(۱۳۸۶).ژرمینال. ترجمه سروش حبیبی. انتشارات نیلوفر. ص ۲۴۷