مارکس را باید از دو جنبه مد نظر قرار داد: مارکس جامعه شناس، مارکس فیلسوف، مارکس فیلسوف در ارائه مفاهیم نسبتا موفق است در حالیکه مارکس جامعه شناس نمی تواند تعمیم تجربی خود را توضیح دهد . او این مساله را که در زمینه تاریخی خاص، مسائل خود را بیان می کند، تاریخ صنعتی شدن، مسائلی دیگر مانند شرکت های سهامی را نشان می دهد که مارکس شرایط تجربی را برای توضیح طبقه در نظر نگرفته است. باید مسائل مربوط به طبقه را در زمینه فرهنگی و تاریخی آن سنجید.
مارکس می گوید تضاد تا بالاترین درجه می رسد و ناشی از حداکثر شدن مالکیت یک طبقه “در بالاترین حد خود” و جا افتادن طبقه دیگر در فقر می باشد. بنا بر این به حداکثر رسیدن تضاد مساله مارکس می باشد. رسیدن مساله مارکس نقطه اوجی را مطرح می کند که بر اثر آن تضاد به نهایت رسیده و انقلاب رخ می دهد. اما تحولات صنعتی بعد از مارکس این مساله را نشان نمی دهد و از این انقلاب که ناشی از به بالاترین حد رسیدن تضاد می باشد، خبری است. در حالی که برای مارکس تضاد مساله ای اساسی در طبقه می باشد. اما اگر مساله اقتدار را به میان بکشیم آن گاه به جای تاکید بر مالکیت موثر در طبقه به تنهایی آن را (مالکیت موثر) با روابط اقتدار تعریف می کنیم که محصول ظهور شرکت های سهامی می باشد.
اگر اقتدار به میان می آمد و به مالکیت موثر و نحوه تحلیل آن اضافه می شد آنگاه می توانستیم ببینیم که تحلیل های مارکسی با واقعیت منطبق نمی شود. مارکس تلاش می کند تا بحث های خود نسبت به طبقه را تعمیم تجربی دهد اما این امکان با توجه به تحولات بعدی زمان ما وجود ندارد.
در طبقه دو مساله مطرح است وضعیت مشترک اقتصادی – اجتماعی و گرایش مشترک که با نفع عینی مطرح می شود ولی سلسله مراتب به وجود آمده در شرکتها، باعث شد تا تفاوت های زیادی از این لحاظ بین افراد کارگر به وجود آید آنها با هم در درآمد و پرستیژ تفاوت داشتند. نفع عینی هم به گونه ای مذاکره حل می شد بنابراین دیگر شرایطی برای تضاد به وجود نمی آمد و مساله طبقه رد می شد. افراد نفع عینی خود را در قالب گروه ها دنبال می کردند و آن هم از طریق مذاکره و تضاد نهادینه شد. قوانین کمک می کردند تا افراد نفع عینی خود را دنبال کنند. ضمن آنکه افراد در طیف گسترده از جایگاه در درون سازمان ها پخش شده بودند و بدین ترتیب وضعیت مشترک اقتصادی و اجتماعی که از شرایط تشکیل طبقه جلوگیری می کردند
منبع: تضاد و تضاد طبقاتی در جامعه پس از سرمایه داری . اثر رالف دارندورف