قطعه ای از کتاب سوارکار مفرغی از الکساندر پوشکین
….دوستت می دارم
آن گاه که طلوعی شتابان سر می رسد
و پیش از آنکه ظلام شب
به تمامی
آسمان های زرین را پوشانده باشد
جای طلوع پیشین را می گیرد
و شب نیم ساعتی پیش نمی پابد
هوای ماسیده و
سرمای بی رحم زمستانت را
دوست می دارم
تَکِ سورتمه
در امتداد نوای عریض را
دوست می دارم
آنگاه که رخسار دوشیزگان
از گل های سرخ درخشانتر است (پوشکین،۱۳۸۴، ص ۵۴)
پوشکین، الکساندر.(۱۳۸۴).سوارکار مفرغی. ترجمه حمید رضا آتش بر آب. انتشارات هرمس