مویه
در یک صحرای دور پای یک چاه تنها تکه های آهنگین مویه ای دیرین روی زمین ریخته التهاب هر تکه هر دل آهنین
ادامه مطلب
ادامه مطلب
فکر که می کنم می بینم
دور که نباشد به دل نمی چسبد صدای تلگرافی دلپذیر از جایی دور نهیب می زند “فکر می کنم “ “می بینم” آونگ
ادامه مطلب
ادامه مطلب