لحظاتی با کنت پاچن فروردین ۸, ۱۳۹۸اردیبهشت ۱۷, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی به چند جمله و قطعه به یادماندنی از کنت پاچن توجه فرمایید: ۱- آنکه بر آن می شود تا از خود بپرسد، ادامه مطلب
زد و خورد فروردین ۲, ۱۳۹۸فروردین ۶, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی می روی و مژگانت خون خلق می ریزند تیز می روی جانا ترسمت فرو مانی صحنه هایی از باشگاه مشت زنی(Fight Club) ادامه مطلب
نامه (۲) :درباره یک دانه… اسفند ۱۶, ۱۳۹۷آبان ۱۱, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی درباره یک دانه… زرد: دانه روییده است…آری حال دیگر این دانه روییده، و البته که آگاهی می درخشد دور و بر این جوانه…یعنی ادامه مطلب
نامه(۱): مطلع بهمن ۲۶, ۱۳۹۷آبان ۸, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی مطلع یک نامه… نمی دانم که سپید چیست. جز این نیست که شخص عاری از دانش به توست. نمی دانم که کجا می ادامه مطلب
پریشانی دی ۱۴, ۱۳۹۷مهر ۱۸, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی چه صعب روزی برای خِرَد… چه دشوار شبی برای وجود! چه سنگدل سوی من روان هر تیر که از چشم تو می جهد ادامه مطلب