پس از هشام ولی عهد او حکم بن هشام به جایش نشست . حکم بن هشام نخستین کسی بود که شکوه پادشاهی را در اندلس آشکار نمود و روش نیاکان خویش زنده ساخت و بردگان بسیار گرد آورد و برای خود، خواص و رازداران ترتیب داد. به لهو و لعب و شکار مولع بود. مجالس ندیمان و شاعران را بر مجالس علما و فقها ترجیح می داد. حکم بر عکس پدرش هشام که فقها را در همه امور مملکت شرکت داده بود، می کوشید تا از نفوذ آنها بکاهد و آنان را از دخالت در امور دور دارد. فقها نیز تلاش می کردند که سلطه سیاسی به دست آورند. تا در آن سوی تحت شاهی به واسطه نفوذ دینی که دارند بر مردم حکومت کنند. سیاست حکم بر این آرزو ضربه زد. از این رو آنان با امیر جوان دل بد کردند و بر فراز منبر ها زبان به سب او گشودند و دل های عوام را از بغض و کینه او بینباشتند. آنان به زبان وعظ و ارشاد و تحریص مردم در تمسک به دین، مردم را بر ضد او بر می انگیختند. از سوی دیگر حکم نیز که در لهو و شرابخواری افراط می کرد سخن آنان را قوت می بخشید تبلیغ فقها بر ضد حکم به خصوص در میان بربرها و مولدین (مسلمانان اسپانیایی) موثر بود، زیرا این دو گروه با اعراب به سبب آنکه همه مواضع قدرت را در دست داشتند دشمن بودند. بربرها و مولدین همواره برای عصیان در پی فرصت بودند و این تحریض فقها بر عصیان در تحقق این امر تاثیری بسزا داشت.
عنان، محمد عبدالله (۱۳۸۰) تاریخ دولت اسلامی در اندلس . ترجمه عبدالمحمد آیتی. نشر کیهان. جلد اول. صص ۲۴۵-۲۴۶