زاویه فهم
دید ما نسبت به یک باور که در زندگی دیگری استقرار یافته و باعث شده تا نسبت به وی دیدگاهی پیدا کنیم می تواند ما را تا شناختی جدید از حق خود نسبت به وی بکشاند. شاید ساعات تاریکی در میان باشد و حذف فرد دیگر از ذهن تنها راه نجات در نظر آورده شود. بدبینی نسبت به آینده خود می تواند منجر به بدبینی نسبت به یک تصمیم جمعی هم بشود. رئوس دیدگاه های ما در مورد هر کس، می تواند به صورتی فهرست شود که بتواند وی را یک “دشمن” به تمام معنا جلوه دهد.
چگونه می شود که دید ما نسبت به آینده تغییر می کند؟ زمانی که جایگاه خود را همواره خوب درک کنیم. جایگاه و موقعیت اجتماعی ما ممکن است تکان نخورد و همیشه به دنبال تغییر آن هم نباشیم. به نظر می رسد، حضور ما در یک جایگاه به مرور زمان برای خودمان از طریق تکرار یک موقعیت است که درک می شود. نکاتی در طول روز به ذهن ما متبادر می شود. ما جایگاه خود را می فهمیم. ما شناخت را در ذهن خود و آن که ما با هم جایگاه است، استقرار می دهیم. روزگار به جلو می رود و ما همان موقعیت را فهم می کنیم و نظم اجتماعی مستقر می شود.
بنا به رای هگل انسان پس از احراز خوداگاهی در حالت بندگی، از سه مرحله می گذرد: مرحله رواقی، مرحله شکاکیت و مرحله “اگاهی اندوهبار”
در مرحله رواقی، بنده در شوق و کوششی، که برای آزادی دارد، خویشتن را از پروای آسایش و زندگی مادی می رهاند و از هرچه رنگ تعـلق پذیرد آزاد می کند، ولی البته آزادی وی جنبه ذهنی دارد و گرنه در عمل در بند فرمانبرداری ارباب و همچنان بنده است.
در مرحله دوم یعنی شکاکیت و نیست انگاری (نیهیلیسم) بنده واقعیت جهان را یکسره نفی می کند و همه چیز و از جمله آزادی در جهان را، موهوم می انگارد. ولی این حالت او را ناآرام تر می گرداند. چون متضمن تناقض است. زیرا از یک سو ذهن او جهان را پوچ می داند و از سوی دیگر آگاهی او از این پوچی برایش پوچ نیست بلکه حقیقت دارد.
در مرحله رواقی، روح بنده دست کم با خود یگانه بود. زیرا بنده با آن که خود را از جهان بی نیاز می دانست، واقعیت آن را انکار نمی کرد، در مرحله شکاکیت، بنده واقعیت بنده واقعیت جهان را یکسره انکار می کند و در عین حال خود در درگیر و دار این واقعیت، جویای آزادی و آرامش است. (نیک سیرت، ۱۳۸۶،ص ۱۹۳)
منبع:
نیک سیرت، عبدالله. (۱۳۸۶) جستاری در باب گفتار “خدایگان و بنده” در فلسفه هگل. فصلنامه علامه. شماره ۱۴٫ صص۱۹۶-۱۸۳