قطعه قطعه شدن اندلس

اندلس در اواخر نیمه قرن پنجم هجری نمایان گر این منظره دهشت اور است که بدان اشاره کردیم. همانن قصری است بس رفیع  که پایه هایش فرو ریخته  بود  و بنیانش ویران شده و دیوارهایش فرو افتاده  و اجزایش پراکنده  شده است. در هر جا  یک حاکم محلی  سر برداشته  و برای خود حوزه فرمانروایی تشکیل داده بود… اندلس در خلال این مدت  نیروی نظامی  و مالی پیشین خود را از دست می دهد…

این دولت های کوچک متخاصم  که بر ویرانه های دولت بزرگ اندلس بر پا شده اند به ملوک الطوایف  معروفند. روسای دولت برخی پیش از این وزیر  بوده اند، برخی سردار سپاه  و یا یک متنفذ محلی یا حاکم در یک شهر و یا قاضی یا صاحب مال  و جاه و حسب  و نسب.

…می توانیم بگوییم که قطعه قطعه شدن اندلس بدین گونه ضربتی چنان سهمگین بد که اندلس هرگز نتوانست از زیر آن کمر راست کند . این ضربت اغاز عهد انحلال و فروپاشی  بود و در جهار صد سال دیگر، همواره در ورطه انحلال و فروپاشی دست و پا زد…

در نیمه دوم قرن هفتم هجری/سیزدهم میلادی مرزهای اندلس به این سوی رود وادی الکبیر  عقب نشست  و منحصر به مملکت کوچک غرناطه شد. همچنین مراکز مهمی چون قرطبه  و اشبیلیه  و سرقسطه و بلنسیه و غیر ان به شهرهای مسیحی تبدیل شد  و زمام حل و فصل أمور اندلس در دست کشور  بزرگ قشتاله قرار گرفت.

 

سرزمین بزرگ اندلس پس از آشوب ها به شش منطقه اصلی تقسیم شده است:

اول، منطقه پایتخت قدیمی قرطبه  و ان چه از بلاد  و اراضی مرکزی به ان تعلق دارد

دوم : منطقه طلیطله یا ثغر أوسط

سوم: منطقه اشبیلیه و غرب اندلس  و اراضی پیوسته  به ان تا اقیانوس اطلس

چهارم: غرناطه  و ریه و فرنتره

پنجم: منطقه شرق اندلس یا منطقه بلنسیه و زمین هایی که از شمال و جنوب به ان پیوسته است.

ششم: منطقه سرقسطه  و ثغر اعلی

 

عنان، محمد عبدالله.(۱۳۶۷) تاریخ  دولت اسلامی در اندلس. ترجمه عبدالمحمد ایتی . جلدو دوم. صص ۱۲-۹

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *