در زبان ما، اصطلاح تاریخ، وحدت بخش جنبه های ذهنی و عینی می باشد. از سوی دیگر به همان اندازه که آنچه را که رخ داده است “تفسیر” می کند، روایتگر آن چه رخ داده است هم می باشد. این وحدت، دو معنا را ما باید به عنوان امر بالاتر نسبت به تصادف بیرونی[۱] می باشد ما باید روایت های تاریخی را فرض کنیم که با واقعیت ها و رخداد های تاریخی ظاهر شده اند. این اصلی داخلی و حیاتی است که برای هر دو مساله واقعیت و رخداد ها اهمیت دارد و آن ها را همزمان[۲] تولید می کند. گردهم جمع شدن خانوادگی، سنن پدرسالارانه، علاقه ای مرتبط به خانواده و قبیله دارند. قالب متحد حوادث که چنین شرایطی اقتضا می کنند، موضوع یادآوری جدی نیستند. گرچه تراکنش های متمایز یا گشت در اقبال باعث می شود تا مفهوم پردازی هر کدام {برای اعضای خانواده} تغییر کند. به همین طریق همان طور که عشق و احساسات دینی تخیل را بر می انگیزد تا به یک تکانه[۳] بی قالب، شکل بدهد. (هگل، ۲۰۰۱، ص ۷۶)
تکانه بی قالبی که اگر رهایش کنی صرفا سر از کتاب های مظلوم خودیاری در می آورد. دولت موظف است خانواده تشکیل دهد. البته که دولت است که خود گام پیش می نهد و موضوع را پیش می کشد- این چیزی است که تاریخ را ساخته است. بر خلاف تصور عشقی بعضی خانواده قضیه عشقی نیست. شروع تمدن است. ملالت هایی هم دارد که باید محافظه کارانه برای آن برنامه ریزی کرد. خانواده را باید الزام دانست.
برخلاف تصورات طبیعی گرایانه، که بعضا در کتاب های روانشناسی رایج است. این دولت است که یا خانواده را می خواهد یا نمی خواهد و اگر نخواهد پس فرد را به تنهایی می خواهد تا بر آن حکومت کند. اما اگر دولتی خانواده را نخواهد چه می شود؟ حتما با صور دیگری (غیر از آنچه از مدنیت توقع دارد) از بیان ابراز احساسات سیاسی و مشارکت سیاسی روبرو می شود که برایش عجیب و غریب خواهد بود. خودکرده را تدبیر نیست.
پی نوشت:
اتفاقا تصور طبیعت گرایانه زورمندانه هم هست. کم از پشت وانت نشستن به دعوای سیاسی رفتن ندارد. البته که خانواده برای تمدن است. عقل است که مهار عشق را می کشد.
[۱] outward accident
[۲] synchronously
[۳] impulse
منبع:
Hegel,Georg Wilhelm Friedrich. (2001). The Philosophy of History Hegel. Batoche books.