در نمایشنامه های ایبسن نه تنها روان رنجوری بلکه تجلیات آن و فرآیندی را که از طریق آن بیمار بر درمان یا نابودی خویش اثر می گذارد، می توان یافت. ایبسن با توجه به این که روان رنجوران گرفتار اسطوره های شخصی اند- که پیرامون تجربیات درد آور و گناه آلود گذشته متبلور شده اند- قهرمانانش را به هنگام چالش اسطوره هایش به بحران می کشاند. این بحران ها شکل مراسم شعائر گونه به خود می گیرند تا اسطوره گناه را دوباره به نمایش گذارند و این فرآیندی است که ذاتا ماهیت شفابخش دارد. (نوریس، ۱۳۷۲)
برگرفته از نمایشنامه بانوی دریایی اثر هنریک ایبسن
وانگل: حالا هم با کسی زندگی می کنم که جای خالی او را پر کرده. من با زن دوم هم خوشبختم در کل، سرنوشت با من بد تا نکرده.
آرن هلم : از این زنت هم بچه داری؟
وانگل: دو سال و نیم یک پسر کوچولو داشتیم. ولی نماند. چهار پنج ماهه بود که از دستش دادیم.
آرن هلم: پس الان زنت خانه نیست؟
وانگل: نه ولی هر لحظه ممکن است بیاید. رفته آب تنی کند. تابستان ها یک روز را هم از دست نمی دهد. کاری هم به وضع هوا ندارد.
آرن هلم : ناراحتی یی که ندارد؟
وانگل : ناراحتی که نه. فقط چند سالی است که بفهمی نفهمی عصبی شده البته گاه گداری . دقیقا نمی دانم چه اش است ولی ظاهرا آب دریا بهش می سازد.
آرن هلم : بله می دانم.
وانگل (با لبخندی تقریبا نامشهود): بله، تو که الیدا را می شناسی چون یک وقتی شولدویکن درس می دادی
آرن هلم: بله می شناسم من تو خانه کشیش محل زندگی می کردم و او هم می آمد آنجا . ولی بیشتر وقت ها تو برج دریایی می دیدمش ، مواقعی که می رفتم دیدن پدرش
ظاهرا سال هایی که تو برج دریایی بوده تاثیر عمیقی در وجودش داشته. اهل محل این نکته را درک نمی کنند. اسمش را گذاشته اند”بانوی دریایی”
ایبسن، هنریک.(۱۳۸۰) بانوی دریایی. ترجمه اصغر رستگار. نشر فردا. صص ۲۱-۲۳
نوریس مارگات(۱۳۷۲) با هنریک ایبسن از اسطوره تا واقع گرایی. اسطوره و روان رنجوری در نمایشنامه های ایبسن. ترجمه جلال سخنور. ادبستان فرهنگ و هنر مرداد ۱۳۷۲ شماره ۴۴