ساختار شخصیت
طبق نظر فروید مولفه های شخصیت عبارتند از بن (id) من (ego) و فرا من (Super ego) که هر یک از این مولفه ها دارای کنش معینی است. طبیعی است که نمی توان بن، من و فرامن را بخش های موضعی در مغز یا جسم فرد تلقی کرد بلکه آنها سازه هایی تلقی می گردند که دارای ساخت فرضی هستند، فروید این سازه ها را به عنوان اصول موضوعه می پذیرد تا بتواند مشاهدات خود را که در اصل مصالحه بین آرزو ها، محدودیت های محیطی و درون سازی مقیاس های اخلاقی است، توضیح دهد به عبارت دیگر رفتار توسط کشاننده، عقل و آرمان تعیین می شود.
بن
فروید بن را نظام دیرینه فرد می شناسد بن با کشاننده های به ارث برده شده جنسی و پرخاشگری ارتباط تنگاتنگی دارد. اشخاص نسبت به وجود بسیاری از کشاننده های ارثی هشیار نیستند و محتوای بن غالبا نا هشیار است. بن مخزن مجموع انرژی روانی (لیبیدو) است. در اختیار بودن انرژی به بن فرصت می دهد که نسبت به نیازهای جسمانی مستقیما واکنش نشان دهد. بن تنش های درونی بدن را تحمل نمی کند و فورا برای تخلیه آن تلاش می کند. بدین ترتیب کنش پذیری بن بر اساس اصل لذت یا نظریه لذت طلبی صورت می گیرد و طبق اصل تعادل حیاتی منجر به کاهش تنش می گردد.
برای پاسخ به این سوال که چگونه بن به اهدافش دست می یابد، باید بدانیم که بازتاب ها در خدمت بن قرار دارند، برای مثال وقتی به نوزاد احساس گرسنگی دست دهد. در برابر این نیاز با بازتاب مکیدن واکنش نشان می دهد. چنانچه نوزاد در شرایط محیطی مناسب قرار داشته باشد و بتواند از پستان مادر یا پستانک استفاده کند، رفتار مکیدن نیاز گرسنگی او را کاهش داده، حالت مطبوعی را در وی به وجود می آورد و سپس نوزاد به خواب می رود.
بن مکانیزم های آشکار بیشتری برای تحقق اصل لذت در اختیار دارد. چگونگی کنش بن از طریق فرآیند نخستین تفکر مشخص می شود. احتمالا این شکل تفکر را به بهترین وجه از از تجربیات رویاهای خویش می شناسیم فرآیند های نخستین تفکر به طور غیر منطقی و بدون تشخیص موقعیت زمانی روی می دهند، واقعیت از غیر واقعیت قابل تشخیص نیست، توهم را از حوادث واقعی نمی توان تمییز داد. بن هنگام عدم دسترسی به ارضای نیاز بیرونی به فرآیند های ذهنی-درونی مانند توهم روی می آورد تا به آرزوهایش دست یابد. بر این اساس نوزاد گرسنه می تواند با تصور شیر خوردن تنش خود را کاهش دهد.
با بسط این نظریه در چهارچوب انگیزه پیشرفت چنین استنباط می شود که حداقل گاهی برای ارضای نیاز به پیشرفت خود از رویای موفقیت های بزرگ خویش صحبت می کنیم.
ب) من
واضح است که ارگانیزم برای اینکه زندگی کردن را بیاموزد، بیایستی بتواند بین شیر و تصور شیر تمایز قائل شود . به عبارت دیگر بتواند تفاوت بین تخیلات و واقعیات را بشناسد. بدین ترتیب گاهی ارضای نیاز بی واسطه به جای لذت آزردگی می انجامد، مانند رفتارهای جنسی و پرخاشگری که در جامعه مورد مجازات قرار می گیرند. از آن جا که بن برای ارضای بی واسطه تلاش می کند، نمی تواند لذت را به تاخیر بیندازد. به منظور تفاوت گذاشتن بین تخیلات و واقعیات و ضرورت تاخیر در ارضا، بخشی از بن به سازه ای تحول می یابد که به عنوان واسطه بین بن و واقعیت عمل می کند و این سازه را من می نامند. من بیشتر از طریق اصل واقعیت هدایت می شود. البته این بدان معنا نیست که از لذت طلبی صرف نظر شود. بلکه من بیشتر بن را در تلاش هایش برای ارضای کشاننده و لذت تا جایی که با واقعیت منطبق باشد حمایت می کند. من از قواعد فرایند های ثانوی تفکر تبعیت می کند و فرایندی که بر اساس منطق، تشخیص موقعیت زمانی و تفاوت بین واقعیت و غیر واقعیت در تفکر بزرگسالان مشخص می شود. من از ابزارهایی چون حافظه تمرکز و کنترل حرکتی استفاده می کند و بدین ترتیب ارگانیزم می تواند ارضای نیازها را به تاخیر بیندازد. و برای هدف های بلند مدت برئامه ریزی کند.
اگرچه محتوای من به طور وسیع هشیارانه است با این حال انسان نمی تواند به تمام جنبه های کنش من آگاهی داشته باشد. همچنین مکانیزم های دفاعی مانند سرکوبگری که فرد را در مقابل درد روانی محافظت می کند، از فعالیت های من به شمار می آید. عموما شخص نسبت به مکانیزم های دفاعی هشیار نیست. باید یادآوری کرد که فرد نسبت به تجربیات گذشته اش نیز هشیار نیست ولی نسبت به انها حالت نیمه هشیار دارد. بدین معنا که این تجربیات درحاظه ذخیره شد اند و به سهولت می توانند در دسترس قرار گیرند.
فرامن
بر اساس نظر فروید فرامن به عنوان آخرین مولفه های شخصیت تحول می یابد و دو نوع کنش اصلی دارد که وابسته به مکانیزم های تقویت است . ۱) به شخص در قبال رفتارهای اخلاقی پاداش می دهد ۲) شخص را برای رفتارهای غیر معقول اجتماعی اش با ایجاد احساس گناه تشبیه می نماید.
فرامن بیانگر درون سازی هنجارهای اخلاقی است و غالبا آن را وجدان شخص می نامند بر عکس من، فرا من نه تنها تظاهر تکانه های غیر مقبول را به تاخیر می اندازد بلکه بیشتر به مقابله با آنها می پردازد.
فروید عقیده دارد که تحول فرامن با همسان سازی کودک با والد همجنس خویش شروع می شود بدین ترتیب ارزش های اخلاقی درون سازی و نقش جنسیت مناسب پذیرفته می شود و تعارض با والد همجنس در تمایل به والد غیر همجنس (موقعیت ادییپی) از بین می رود. تحلیل انحلال تعارض ادیپی به کشف عمومی زنای با محارم منجر گردید، کشف مهمی که به علوم اجتماعی نسبت داده می شود! از آن جا که بن و فرامن ناهشیارند، ولوزینف می گوید: یک انسان بهنجار غیر اخلافی تر از آن است که گمان می کند و به مراتب اخلاقی از آن است که می داند.
محمد کریم خداپناهی. (۱۳۹۰). انگیزش و هیجان. نشر سمت. ص ۵۴