خاطره
آه، ای خاطره ، تو ای شيفته ي متقلب
هنوز هم مصر و بيهوده
به تازه ساختن خوشي هاي گذشته براي هميشه امید واری
و لیک با این کار، می خواهی همه ي درد گذشته را در من فرو بریزی
تو ای خاطره، همچون این جهان ، این سرکوبگر سرکوبگران
لبخندت ، فقط پيچش اندوه را در دل عاشق فزون مي كند
با این حال، او كه عافيت هر دو طرف عشق را خواهد
تو را دشمن نخواهد یافت