شعری از هرمان هسه: خانه ها به وقت غروب
انبوه خاموش(silent) خانه های سرخ فام
فروغ طلایی کجتاب دیر هنگام(lately)
شب جشن، شکوفان
در رنگ های تند و فاخر
هر یک مهربان تکیه داده به دیگری
کنار هم نشسته اند در نشیب
ساده و قدیمی و قشنگ
چون ترانه ای که هیچ کس
نمی آموزد و همگان اش می دانند
ویرانه ها، گچ بری ها، شیروانی بام ها
فقر و فخر، بلا و نیکبختی
گرمای سوزانشان را
آرام باز می تابند بر روز
هسه، هرمان. (۱۳۸۲). از عشق و جدایی. گردآوری و ترجمه علی عبداللهی. ص۱۹۰