October geese on a cold winter’s night
غریبی در این جهان، شاید به اندازه ای که حالتی روانی باشد، مقوله ای جامعه شناختی هم هست. شاید در غریبی، اول از همه آرزو های افراد با آرزوهای دیگران هماهنگ نیست. وطن جای هم آرزو هاست. جهان وطنی یعنی آرزوهایت برای همه جهان معتبر باشد. درد دین را داشتن، عمیقا به نوع دوستی فکر کردن، الزاما با تحمل کردن قدری غربت در دنیای امروز همراه است. غربت کسی که در افکار دینی تنها است، خیلی هم غم انگیز نیست. کائنات با او حرف می زند. نوعی نشاط حزن آلود است. سخن تازه می شنود از هر که از کنار او رد می شود چون با خود طرحواره و چهارچوبی در ذهنش دارد که حرف های مردم را فیلتر می کئد، یا بهتر بگوییم شاکله می بخشد.
هین سخن تازه بگو تا که جهان تازه شود
همانند هابرماس، کانت روی اجبار و الزام اخلاقی برای تاسیس روابط قانونی با همه انسان ها تاکید دارد، و نه فقط برای هم میهنان. الزام وی این است که فرد باید حالت طبیعی[۱] را که در آن همه قضاوت خود را دنبال می کنند، ترک کند و خود را با دیگران متحد سازد(یعنی با کسانی که فرد نمی تواند تعامل نداشته باشد) و خود را مقید سازد که از اجبار عمومی خارجی قانون تبعیت کند. در واقع، اجازه داده نشده است که هیچ انسانی از این ساخت قانونی[۲] کنار گذاشته شود، چون در این کره خاکی، بنی بشر نمی توانند خود را به طور بی نهایت متفرق سازند. بلکه همان طور که دیده ایم، تاسیس روابط قانونی با سایرین دلالت ضمنی به روابط قانونی برابر ندارد. (فولسدال و پاج، ۲۰۰۶، ص ۸۷)
منبع:
A. Follesdal,
T. Pogge (2006). Real World Justice:
Grounds, Principles, Human Rights, and Social Institutions Studies in Global Justice (1) pringer Science & Business
Media
[۱] state of nature
[۲] legal constitution