کاروانسرا (۱۳)

در راه نهزم توی راه که با هم می رفتند، معتقد بود که باید دید که کسی که با او قرار است مذاکره کنند چه جور آدمی است…اقدامات قبلی در بین مجاهدین مشروطه به او آموخته بود که نباید بی گدار بزند. در گمش تپه که تیر خورده، خوب خوب این ها را فوت آب شده بود که باید این موقع ها به چه کسی اطمینان کند. برای چنین حرکتی نیاز به تدارکاتی داشت که البته تکیه کردن به یک متمول را هم می طلبید ولی چه کسی. نباید بی گدار به آب می زد.  

*****************

نقشه ابتدایی این بود که برای انتخاب مرکز عملیات از فرد مقتدری که با اندیشه هایش مساعد باشد کمک بگیرد البته چنین فردی  جز از طبقه  ملاک کسی دیگر به نظرش نمی رسید گو آن که به این طبقه چندان ارادتی نداشت ولی همه را هم به یک چشم نمی دید و در بعضی از آنها احساسات بشردوستی سراغ می کرد و چه زود به اشتباهش پی برد زیرا در مذاکره آرام و صمیمانه اش  با محمد تقی خان گشتی در نهزم چنین استنباط نمود که این ارباب خوش نام و نیک سیرت با همه وجاهت و وقار و رفتار مودبانه و آرامش، دست کمی از سایر ارباب ها ندارد زیرا از زیر و بم گفته هایش رایحه ناخوشایند اسشمام و میرزا را نه فقط به  ترک نهزم تهدید کرد بلکه به ترک تصمیم نیز نصیحت نمود . (فخرایی، ۱۳۵۴، ص۳۰)

فخرایی، ابراهیم (۱۳۵۴) سردار جنگل. انتشارات جاویدان

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *