پرورش عاطفه با فکر

پرورش فکر منوط به این است که بتوان متن هایی را پیش روی ما گذاشته اند تا خوانده شود به خوبی جدا کنیم. در بخشی از زندگی، باید متن های زیادی را مطالعه کرد که حتما روی سرنوشت ما تاثیر می گذارد. دیدگاه ما در مورد پیشامد هایی که در ذهن ما رخ می دهد و به گسترش این متن ها در ذهنمان می اندیشیم تا به بقیه بپیوندیم و لااقل در گستره ای وسیع از چیز هایی در طول یک سال از ما می خواهند پاسخ گو باشیم باعث می شود تا همواره مقوله طبقه بندی نوع روابط و میزان عاطفه موجود در هر کدام را بررسی کنیم. و شناخت ما از زندگی در یک برنامه ریزی یک ساله است که باعث می شود تا اکثر اوقات خود را بهتر بشناسیمو نوعی تکرار ما را به خود فرا می خواند. نوعی انضباط در تکرار روند ها و فرایندهای زندگی در هر روز دیده می شود که با ما انس به جامعه معرفی می کند. در واقع انس محصول زندگی کردن در یک روند است که هر بار توسط فرد نشانه گذاری می شود. فرد در طول مدتی بلند مدت برنامه ریزی می کند و برای افق برنامه ریزی در حصول عاطفه لازم از مردم اطراف همیشه تاویل های ما از متن هایی که در جلوی دیگران به عنوان دستور نوشته است، باعث می شود تا هر بار خود را ارزش تازه بدهیم. ما به تکرار خود نیازمندیم. ما زمان را باید در برابر خود داشته باشیم تا بتوانیم نوعی عاطفه را در ذهن خود و جملات خود حاصل کنیم. نوعی دور افتادگی از عاطفه ای ممتد ما را به راهی دور می کشاند تا حتی یک فرایند را برای یک ناچیز روزمره حفظ کنیم. زندگی هنر است قبول می توان تاویل را هم بی شناخت و بی هنر انجام داد. درکی داشته باشیم از متونی که افراد سعی می کنند در طول روز آنها را رعایت کنند تا لااقل بتوانند عاطفه لازم را برای انجام کاری با یکدیگر داشته باشند چه برسد به این که سر از عاطف “دیگری” هم در بیاورند. پرورش عاطفه ابتدا با پرورش فکر است که رخ می دهد. تفسیر گرامری از حرف های شناخته شده، عاطفه ای که به رشته درسی ما گره خورده و بر مبنای متون ان بیان عاطفی خواهیم داشت باعث می شود تا قدری جلو برویم. گرامر تلاشی است برای پرورش عاطفه آن هم با فکر. دور نیست فکر در مورد آینده. دور نیست آشنایی با متون رشته خود از طریق پرورش عاطفه. کسی که به متون درسی خود عادت نکرده نمی تواند به پرورش عاطفه خود هم امیدوار باشد.

 افراد در تلاش برای تاویل یک متن و شناخت مفاهیم در بطن آن، همواره ممکن است دچار مشکلاتی بشوند که چندان برای آن آماده نیستند. در واقع، مساله این که یک متن چه معنایی دارد و از آن چه تفسیرهایی می توان داشت مدت ها مورد بررسی همه اندیشمندان بوده است. مساله هرمنوتیک و این که هر کدام از متن ها چه تفسیری دارند و در هر کدام از متن ها چه مفاهیمی اهمیت دارند، مساله ای که بوده مدت ها مورد بررسی اندیشمندان حوزه هرمنوتیک بوده است. با این حال، هنوز در این حوزه عدم وجود اجماع و توافق بر یک روش حاص برای تفسیر و تاویل یک متن باعث شده است که علم هرمنوتیک نوعی حوزه محسوب شود که همیشه پژوهشگر برای ملاحظه دقیق متن و موضوع مورد اندیشه همیشه دچار مشکلاتی است. در ادامه به نکته ای از دیدگاه فردریش اشلایر ماخر(۱۷۶۸-۱۸۳۴) در این حوزه می پردازیم:

اشلایر ماخر یک اندیشمند حوزه هرمنوتیک که مفهوم شهود (Intuition) را معرفی کرد. اشلایر ماخر، بنیان گذار هرمنوتیک محسوب می شود و تلاش کرده است تا زندگی را از طریق ساختن خیال پردازانه یک عصر، شرایط روان شناختی یک نویسنده و فراهم آوردن خود-دلسوزی در نظر داشته باشد، او در اندیشه بود که هرمنوتیک را به عنوان ابزاری برای ارتقای فیلولوژی و هر شاخه از تفسیر به سطح تجربه هنری ((Kunslehre نشان دهد، مجموعه ای از روش ها که نامحدودند تا به هر روشی تفسیر بخشی (Partial interpretation) با ارائه نظم انجام شود و در راه این تفسیر بخشی، از اصول عمومی تفسیر استفاده شود. ایده های اصلی اشلایرماخر عبارتند از :

در تفسیر متون، اشلایر ماخر، به معرفی دو مفهوم بسیار حساس از هرمنوتیک پرداخته است: ۱- تفسیر گرامری و ۲-تفسیر روان شناختی. مفهوم اول یعنی تفسیر گرامری بدین معنا است که هر چیز، نیازمند دقت در معنا ( accuracy of meaning) می تواند تنها در یک زمینه زبانی(که اصطلاحی دیگر برای فرهنگ می باشد) انجام شود. منظور از زمینه زبانی، دو بعد زمینه عمومی و نویسنده می باشد.  دومین مفهوم یعنی تفسیر روان شناختی، در مورد تعیین معنا از یک بدنه متن از طریق ارجاع به استمرار  لغات اطراف می باشد. (پراکاسو و خاساناه، ۲۰۱۸) 

منبع:

Prakoso and V. Khasanah, (2018), “Understanding the Core Ideas of Hermeneutics Figures” in The 1st International Seminar on Language, Literature and Education, KnE Social Sciences, pages 702–۷۱۱

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *