یک پیاده رو و یک بقیه

مقدمه:

منظور هایدگر از مفهوم مرگ، در اصطلاح امکان(Possibility) در سه دهه اخیر بحث شده است. نزاع اصلی در مورد  انسجام (Coherence) مفهوم امکان می باشد. برای پیش بردن بحث، این مساله در ادبیات مفهوم مرگ از دیدگاه هایدگر، تحلیل معنای “مرگ به عنوان یک امکان” (Death as a possibility) در سه گام انجام می شود. اول اینکه، ما پندار مرگ و امکان در هستی شناسی بنیادین هایدگر واشکافته می گردد. بعد در مرحله دوم، به تحلیل و ارزیابی تفاسیر مخالف با هم و البته اصلی در مورد مرگ پرداخته می شود. در سومین مرحله نیز، باید حتما به رسالت هایدگر در آثارش باید توجه داشت که مرگ را به عنوان امکانی متمایز(Distintive) [ausgezeignete] از دازاین می دانست. (اتما و همکاران، ۲۰۱۵)

 

اطراف ما، چه بی نور است.  

شناخت از همین خیابان های بی جدول، خیابان های کم علامت

خیابان هایی که تابلو ندارند

خیابان های کم نشان، خیابان هایی که راه طولانی ندارند

قرار است جایی در ذهن من نداشته باشند.

خیابان های کم نور، خیابان های بی ابهت می باشند

خیابان های بی معما، خیابان هایی که جذاب من کم هزینه” نیستند.

در عمل، خیابان هایی هستند که

ینده را به هیچ قوم با برنامه ای نشان نمی دهد.

حیابان هایی که قدم زدن در آنها چندان بر تو نمی افزاید

وقتی غروب با هیچ علامتی تو را به نتیجه ای مخصوص خودت می رساند.

شاید باید یک پیاده رو هم باید در مجموعه یک جمع پیاده روها” باشد

زیرا در جمع هاست که می توان راحت به یک جمع بندی رسید

و کسی به کسی هم نخندد

نشست ها پی در پی را دیگر نمی توان به شخصی نسبت داد

نمی توان بیهوده به بی توشه ها نسبت داد.

افراد پراکنده در خیابان های بی سر و ته

آدم هایی می خواهند

از قماش خودشان،  از جنس تلاش اندکشان

فراموش نکنیم

 یک “پیاده رو” هنگام گرفتن هدیه شدن به یک بقیه”  است که معنا می یابد.

مهزیار کاظمی موحد

منبع:

Ettema, E. J., Derksen, L. D., & van Leeuwen, E. (2015). Advancing the Debate about Heidegger’s
Phenomenology of Death as a Possibility. Open Journal of Philosophy, 5, 445-458  

 

 

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *