مقدمه:
آری کاری که انجامش برای دولت ناممکن است ، یعنی واداشتن آدمیان به عمل از راه احترام به وظیفه- حتی اگر دولت به مذهب متوسل شود و مردم را وا دارد تا بیش از پیش بپذیرند که به جای آوردن اعمال مذهبی مورد نظر دولت در واقع رعایت اخلاق کرده اند و قانعشان کند که همین خود به خود برای بشر به طور کلی کافی است- درست همان چیزی است که آدم های خوب خودشان کم یا بیش انجام داده اند. (هگل، ۱۳۸۶، ص ۷۱)
معلوم نبود چقدر دیگه راه باقی مانده…رفت توی این فکر که چگونه فکر تاسیس مدرسه را در با کسی در میان گذارد. وضع راه ها اون موقع ها خوب نبود، البته دیگه خیلی از راه نمانده بود. رفته بود توی خط بعضی فکرها که مثلا تو اون زمونه با یک مدرسه چه کارها که نمی شه کرد. با خودش کتابچه ها و نی و نان و کاسه آب را هم به همراه داشت. هوای خنک بود و جنگل هم در اطراف او می درخشید. فکر توسعه دادن مدرسه و نیز مشکلات پیش رویش، در سرش دوران می کرد. فکر خیلی سالپیش رو کرد که وزیر رو کشته بودند، خسته شد رفت توی این فکر که از آن بندر را تا به این جا چه جور راه را طی کرده بود، از اون بندر تا این بندر که می خواست برود . قد یک کشور راه بود. نشست به نوازش کردن چمن ها، چمن ها هم او را نوازش کردند. ناگهان دید پیرمردی سوار اسب به سمت او می آید. به او سلام کرد. اون موقع ها، بعضی راه ها زیادی خلوت بود. اون موقع دیدن یک مسافر دیگه که از روبرو می آید به خصوص در یک عصر مرموز…ترسناک بود. پیرمرد به طور مرموزی به او نگاه می کرد. جواب سلام او را داد. بعد آمد نشست کنار علی. نشستند و با هم در مورد چیزهای مختلف حرف زدند…
عکس : حیدر عمو اوغلی
منبع:
هگل. گئورگ، ویلهلم فردریش.(۱۳۸۶). استقرار شریعت در مذهب مسیح. ترجمه باقر پرهام. نشر آگاه
Each of her veils a secret promise
سوسن چلچراغ که فقط در گیلان می روید