به تعریف فوکو، واژگونی عبارت است از آن چه انسان ممکن است در فرض مفهوم مخالف در ذهن خود احیا کند. بدین معنا که وقتی سنت یا مکتبی تفسیر خاصی از رویدادی تاریخی عرضه می دارد، می توان با طرح تفسیر و تعبیر مقابل آن زمینه اندیشه ی تازه ای را در خصوص مهیا کرد. به عبارت دیکر ، وقتی پدیده ای از زوایه خاصی مرد توجه قرار می گیرد، می توان زاویه و افق دیگر آن را نیز مطرح کرد. در رساله گفتمانی در باره زبان آمده است که اصل واژگونی در پی آن است که سبک گفتمان حاکم بر نگاه تاریخی یا فلسفی را کالبد شکافی و در واقع ساخت نا اندیشیده آن را بررسی کند
ضیمران، محمد.(۱۳۸۴). میشل فوکو، دانش و قدرت.نشر هرمس. ص ۳۸