برنامه های تراکتوس

با زبان  است که در می یابیم اندیشه ما در این جهان به کجا می رود. آیا زبان برای ما مرتب تصویر می سازد؟ تصویری از جهان خارج: این نام هایند که دور سر می چرخند و ما به ما معنای این جهان را می فهمانند: می اندیشیم به این که چگونه ساختارهای زبان ما را در کنار هم قرار دادن معانی مختلف یاری می دهند. نام ها این سو و آن در ذهن ما می رقصند و جهان را به ما نشان می دهند. ویتگنشتاین در رساله منطقی فلسفی خود، که آن را دوره اول فلسفه پردازی خود نگارش کرده است، به بررسی قابلیت های زبان برای تصویر این جهان پرداخته است:

مهم ترین برنامه های تراکتوس طرح نظریه ای است در این باره که ماهیت قابلیت زبان در تصویر این جهان چیست؟ ایده اصلی این نظریه این مدعاست که گزاره ها نوعی تصویر اند. هر گزاره شامل عناصری(نام هایی) است که در ارتباط معینی با یکدیگر قرار دارند. این گزاره تا آنجا مبین وضعیت ممکن امور است که عناصر این گزاره (نام های معلوم) حاکی از اعیان باشد و رابطه  نام های داخل گزاره ها  نظم و ترتیب ممکن آن اعیانی را منعکس سازد که نام ها دلالت بر آنها دارد. پس نام اصلی ترین  واحد نشان دهنده ی زبان  است. هر نامی حاکی از چیزی است. ما برای تشکیل گزاره ها یا کنار هم نهادن نام ها تصویر  یا مدل هایی از وضعیت های ممکن امور می سازیم، در حالی که دومی ساختارهایی در تظر گرفته  می شود که خارج از اعیانی است که نام ها حاکی از آن اند. (مک کین، ۱۳۸۴، ص ۵۹)

فلسفه ویتگنشتاین از فلسفه هایی است که فهم آن دشوار است، زیرا  اولا، طرز بیان او به لغز و معما شباهت دارد و عبارت از کلمات  قصاری است که به نحوه خاصی آنها را شماره بندی کرده و ثانیا آنچه در اوان جوانی اظهار  کرده، در سن کهولت انکار نموده است، یعنی بیشتر آنچه در ” رساله منطقی –فلسفی” گفته در کتاب ” تحقیقات  فلسفی” هم از لحاظ مطلب  و هم از لحاظ روش، رد کرده است. با این حال، وجود مشترک میان مطالب این دو کتاب کم نیستند.  در هر دو کتاب غرض ویتگنشتاین بیان ساختمان و حدود فکر انسانی است  و روش او بررسی ساختمان و حدود کلام و زبان است. فلسفه ویتگنشتاین از این حیث خیلی به فلسفه کانت شباهت  دارد. می خواهد نقد تحلیلی فکر انسان  را انجام دهد، ویتگنشتاین می خواهد نقد تحلیلی فکر انسان را انجام دهد. او نیز مانند کانت عقیده دارد که فلاسفه اغلب من غیر عمد از حدود تجاوز می کنند و مهملات ظاهر فریبی به هم می بافند که هر چند به نظر می آید که معنی  دارد، اما در واقع  بی معنی است. می خواهد موضع دقیق خطی را که کلام مستعمل را از کلام مهمل جدا می سازد، پیدا کند  تا مردم آن را بشناسند و از تجاوز از آن اجتناب ورزند.  این جنبه منفی فلسفه او است که در ذهن خواننده بیشتر تاثیر می کند.(هارت ناک، ۱۳۵۱، صص ۶-۸)

کتاب تراکتوس، درباره زبان، اندیشه و واقعیت است. اندیشه اصلی ویتگنشتاین در تراکتوس این است که زبان تصویری منطقی از جهان ارائه می کند. زبان یک ماهیت مشترک دارد و وظیفه آن تنها تصویر واقع است و نمی تواند به فراسوی واقعیت برسد. به نظر ویتگشنتاین چیزهایی هستند که در قالب زبان نمی گنجند. این امور ناگفتنی، نشان دادنی اند و به حوزه امور راز ورزانه تعلق دارند.(لطفی، ۱۳۸۵)

در هر دو کتاب معروف خودش، غرض ویتگنشتاین بیان ساختمان و حدود فکر انسانی است  و روش او بررسی ساختمان و حدود کلام و زبان است. فلسفه ویتگنشتاین از این حیث خیلی به فلسفه کانت شباهت  دارد. می خواهد نقد تحلیلی فکر انسان  را انجام دهد، ویتگنشتاین می خواهد نقد تحلیلی فکر انسان را انجام دهد. او نیز مانند کانت عقیده دارد که فلاسفه اغلب من غیر عمد از حدود تجاوز می کنند و مهملات ظاهر فریبی به هم می بافند که هر چند به نظر می آید که معنی  دارد، اما در واقع  بی معنی است. می خواهد موضع دقیق خطی را که کلام مستعمل را از کلام مهمل جدا می سازد، پیدا کند  تا مردم آن را بشناسند و از تجاوز از آن اجتناب ورزند.  این جنبه منفی فلسفه او است که در ذهن خواننده بیشتر تاثیر می کند. اما جنبه مثبت نیز دارد، زیرا نه فقط می خواست آنچه بیانش به لفظ ممکن است، باز نماید و دستوری برای احتراز از گفتن آن بدست  دهد. بلکه می خواست ترکیب آنچه نیز گفتنش ممکن است ، بفهمد و بیان کند. (هارت ناک، ۱۳۵۱، صص ۶-۸)

موضع فلسفی یا ضد فلسفی ویتگنشتاین در پژوهش های فلسفی، به رغم تغییرات بنیادنی که در مواضع در رساله منطقی- فلسفی به عمل آورد. اساسا دنباله و مکمل نظریات این رساله به حساب می آید. “نظریه ی تصویری معنا” که اس اساس رساله را تشکیل می دهد، داعیه ای بسیار بلندپروزانه بود. بر طبق این گمان، اسامی در جمله و اشیا در جهان متناظر یکدیگرند. پس هر جمله یا گزاره در حکم تابلوی نقاشی است و همان گونه که عناصر تصویر نمایش جهان بیرون اند، جمله نیز بازنمود واقعیت بیرون است- خواه این واقعیت یا اشیا و اشخاص باشند، خواه وضعیت یا حالت امور واقع در جهان.(علایی، ۱۳۸۶)

علایی مشیت(۱۳۸۶). از اندیشیدن تا نگریستن: درآمدی بر ویتگنشتاین.  زیباشناخت ۱۳۸۶ شماره ۱۷

لطفی، محمد حسین.(۱۳۸۵) رساله منطقی-فلسفی ویتگنشتاین و نئو پوزیتیویسم حلقه اول. پیک نور، سال چهارم، شماره اول

مک کین، ماری.(۱۳۸۴). ویتگنشتاین و پژوهش های فلسفی . ترجمه ایرج قانونی. نشرنی .

هارت ناک، یوستوس.(۱۳۵۱). ویتگنشتاین. ترجمه منوچهر بزرگمهر. انتشارات خوارزمی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *