بی اختیاری
چند خنده بدهکاری چند بیراهه نیامده، نخورده و ندیده شاخ ندیده می رود خودرویی که با همین مقدورات در نظر گرفته شده بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
نشسته
دیر یا زود نصحیت نشسته را مبلعد فیلم می شود نخورده و ندیده نگاتیو به دست می دود نمی خزد می دود همواره
ادامه مطلب
ادامه مطلب
پنج
پنج بار آن طرف تر پنج ندیده پنج نشنیده پنج هنر هنوز به هفت نرسیده هفت هنر را به هنر هفتم بخشیده نخوابیده
ادامه مطلب
ادامه مطلب
روح سوخته
روح سوخته چیزی جز روز های رنج را به خاط ندارد و شمع سوخته خبر از رفتن کسانی می دهد که او را
ادامه مطلب
ادامه مطلب