معما! بهمن ۲۹, ۱۴۰۱اسفند ۲۸, ۱۴۰۱مهزیار کاظمی آدم های اطراف برایش دیگر معما نبودند. به نظر می رسید که این طوری امورتشان می گذارد و می خواهند به همین اکتفاکنند. ادامه مطلب
یادش نبود بهمن ۲۹, ۱۴۰۱اسفند ۱۸, ۱۴۰۱مهزیار کاظمی یادش نبود شاید هم یادش بود که با خودش قرار گذاشته بود از این فکر ها نکند. مدتی بود که از خانه بیرون ادامه مطلب
طول عمر یک هفته ای بعضی ها در هر عرصه ای که تصور کنید بهمن ۲۰, ۱۴۰۱مهزیار کاظمی وقتی سوت باشی نکاتی مثل زیر را نمی گیری: به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ که همچو روز ادامه مطلب
عمر، آگاهی، عبرت بهمن ۵, ۱۴۰۱اسفند ۲۷, ۱۴۰۱مهزیار کاظمی باد را می شناسد. آن که آگاهی دارد به نشان صبر. در دیدگاه خود غوطه می خورد و جلو می رفت در کوچه…شاید ادامه مطلب
“اعتقاد به خرید!” دی ۲۱, ۱۴۰۱اسفند ۱۸, ۱۴۰۱مهزیار کاظمی حرکت پدیدارشناسانه آگاهی از جایی اغاز می شود که اگاهی از خویشتن و از دیگری خوداگاه ه مثابه هویت های مستقل درکی ندارد.شاید ادامه مطلب